تصویرسازی مت چیس برای فارن پالیسی
تصویرسازی مت چیس برای فارن پالیسی

کارایی همه چیز نیست

ارائه موفق خدمات دولتی نیازمند قضاوت است، نه اره برقی.

به سختی می‌توان با اصل اعلام‌شده پشت پرده وزارت جدید کارایی دولت ایالات متحده (DOGE) که توسط ایلان ماسک تأسیس شده، مخالفت کرد: "به حداکثر رساندن کارایی و بهره‌وری دولت".

در این افسانه "خیر" در مقابل "شر"، نیروهای "خیر" کارایی باید با اره برقی راه خود را از میان دولت اداری و قوانین و فرآیندهایی که بوروکرات‌های "شرور" پشت آن پنهان شده‌اند، باز کنند. حتی صداهای سیاسی مخالف تلاش‌های ماسک برای کارایی به صراحت هدف را می‌پذیرند و استدلال می‌کنند که اقدامات DOGE (به عنوان مثال، اخراج بازرسان کل) راه اشتباه برای بهبود کارایی است. در مورد محوریت "کارایی"، حتی در این دوران قطبی شده، حمایت دو حزبی وجود دارد.

اما آیا ممکن است مشکل در پذیرش جمعی ما از "کارایی" به عنوان ارزش اصلی دولت باشد، که باید بدون چون و چرا در هر مرحله به حداکثر برسد؟ دولت بسیار بیشتر از یک پسرعموی کالاهای عمومی از Amazon.com است و تلاش برای کارایی بالاتر از هر چیز دیگری، فراموشی جمعی از این است که دولت چیست یا چه می‌تواند باشد.


گفتن اینکه کارایی همه چیز نیست، به این معنی نیست که نامطلوب است.

از صف‌های بی‌پایان کاغذبازی گرفته تا درخواست رشوه و کیفیت نامناسب خدمات اولیه، ناکارآمدی دولت هزینه‌های زیادی را به شهروندان تحمیل می‌کند و آسیب‌پذیرترین افراد بیشترین قیمت را می‌پردازند. کارایی بیشتر باعث صرفه‌جویی در زمان و هزینه جمعی می‌شود. اما تمرکز منحصر به فرد بر "دولت کارآمد" نه تنها به طور بالقوه نتیجه معکوس دارد، بلکه یک سراشیبی خطرناک و لغزنده به سوی اقتدارگرایی است.

در واقع، تبدیل کردن کارایی به هدف اصلی دولت، عملکرد آن را تضعیف می‌کند. برای بیش از دو دهه، ما دولت اداری را در زمینه‌هایی متنوع مانند هند، تایلند، لیبریا، آفریقای جنوبی، بریتانیا و ایالات متحده مطالعه کرده‌ایم. تحقیقات ما نشان می‌دهد که وقتی کارایی به هدف اصلی تبدیل می‌شود، عملکرد به طور کلی کاهش می‌یابد. دولت زمانی بهترین عملکرد را دارد که عوامل آن - بوروکرات‌های "انتخاب نشده" که به هدف اصلی DOGE تبدیل شده‌اند - با اختیار و استقلال قدرت می‌گیرند و زمانی که توسط یک حس مشترک از مأموریت پاسخگو نگه داشته می‌شوند. ارائه موفق خدمات دولتی نیازمند قضاوت از سوی انسان‌هایی است که قادر به متعادل کردن نیازهای متعدد و رقابتی ارائه خدمات هستند.

این چالش فقط در ایالات متحده نیست؛ در سراسر جهان، کارایی اغلب حربه‌ای است که برای پیگیری پروژه‌ای بسیار عمیق‌تر از فرسایش دموکراتیک استفاده می‌شود. تنها با اجازه دادن به خود برای زیر سوال بردن اثربخشی کارایی، می‌توانیم وسایلی برای بازجویی از آنچه که در قربانگاه آن قربانی می‌کنیم، داشته باشیم. شاید یکی از راه‌های مهم برای دفاع از دموکراسی، زیر سوال بردن این فرض و بازنگری در بحث‌های خود در مورد دولت و نحوه ارائه آن باشد.

ارزشی که ما برای کارایی به عنوان هدف دولت اداری مدرن قائل هستیم، تاریخچه آن حداقل به دهه 1960 بازمی‌گردد، همانطور که در کتاب 2022 جامعه‌شناس الیزابت پوپ برمن با عنوان تفکر مانند یک اقتصاددان: چگونه کارایی جایگزین برابری در سیاست عمومی ایالات متحده شد مستند شده است.

رویکرد سیاست‌گذاری یک "سبک استدلال اقتصادی"، همانطور که برمن آن را می‌نامد، در اصول بازار لنگر انداخته است: انتخاب، رقابت، مقرون‌به‌صرفه بودن، سازگاری با انگیزه. تحت این منطق، کارایی به عنوان یک جام مقدس سیاسی بی‌طرف ارائه می‌شود که دولت‌ها باید آن را دنبال کنند.

پوستری قدیمی با عنوان "آیا راه میانبری وجود دارد؟"
یک پوستر انگیزشی سال 1923 توسط یک چاپگر شیکاگو، که قرار بود در کارخانه‌ها و ادارات آویزان شود، از شیفتگی آن دوران به افزایش کارایی بهره می‌برد. رابرت بیبی/بوینلارج/گتی ایماژ

اما دولت‌ها این کار را به اشتباه انجام دادند. برمن تکامل این سبک استدلال اقتصادی را تا دهه 1960 ردیابی می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه در طول دهه‌ها، کارایی به عنوان تنها هدف دولت بت‌واره شد و اغلب ملاحظات مربوط به برابری و دموکراسی را جابجا کرد.

برمن تحقیقات خود را بر ایالات متحده متمرکز می‌کند، اما این شیوه استدلال در مورد و در داخل دولت، طنین بسیار گسترده‌تری دارد. مطمئناً رویکرد هند را نیز مشخص می‌کرد، زیرا نخبگان سیاسی از اوایل دهه 1990 به بعد جهانی شدن را پذیرفتند و آزادسازی کردند. منطق سیاستی این بود - همانطور که در بسیاری از کشورها وجود دارد - که با اتخاذ ابزارهای "مدیریت علمی"، یا به تعبیر مدیریت دولتی "مدیریت دولتی جدید"، ما راه خود را برای موفقیت کنترل خواهیم کرد.

این تفکر می‌گوید، با نظارت و اندازه‌گیری هر چیزی که می‌توانیم، دولت را بهبود می‌بخشیم، به سوی شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) پیش می‌رویم و به کارایی دست می‌یابیم. این در اشکال مختلفی نمود پیدا می‌کند، مانند پیامدهای "آموزش برای آزمون" در پاسخ به قانون "هیچ کودکی نباید عقب بماند" سال 2002 ایالات متحده، یا در سیستم‌های حضور و غیاب بیومتریک که در هند معرفی شده‌اند تا اطمینان حاصل شود که کارمندان دولت حاضر می‌شوند، اما کار کمی برای کنترل آنچه پس از حضورشان اتفاق می‌افتد، انجام می‌دهند.

در لحظه معاصر، این ایده‌ها با امکانات ارائه شده توسط فناوری همگرا شده‌اند تا یک چشم‌انداز جدید فوق‌العاده و آمیخته با فناوری از آرمان‌شهر ایجاد کنند که دیدگاه DOGE از جهان را شکل داده است. به نظر می‌رسد ماسک و همفکرانش تصور می‌کنند که می‌توان از طریق الگوریتم‌هایی که فرآیندها را خودکار می‌کنند، حتی به طور موثرتری به جام مقدس کارایی دست یافت. درست همانطور که گوگل نتایج جستجو را ارائه می‌دهد، دولت می‌تواند آنچه را که شهروندان می‌خواهند و نیاز دارند، بدون اینکه انسان‌های مشکل‌ساز سرعت کار را کم کنند و ردی از تقلب و ضایعات بر جای بگذارند، به شهروندان ارائه دهد. اگر اصلاً تصمیمی وجود نداشته باشد، نمی‌توان تصمیم اشتباهی گرفت.

این افسانه فاقد منطق نیست. با این حال، دو مشکل جدی دارد. اولاً، این رویکردی است که به ندرت برای دولت کارساز است. این کارساز نیست زیرا - و این دومین مشکل اساسی است - کارایی هدف اشتباهی است.

عالی می‌شد اگر می‌توانستیم بر تمام چیزهای مهمی که دولت‌ها انجام می‌دهند نظارت و اندازه‌گیری کنیم و تمام خدمات را به جمع‌آوری زباله یا تزریق واکسن تبدیل کنیم - موارد نسبتاً نادری که در آن آنچه قابل مشاهده و KPI است، در واقع خلاصه بسیار خوبی از چیزی است که ما از کارگران می‌خواهیم انجام دهند. شاید در این موارد، به سرپرستان کمتری نیاز داشته باشیم و سیستم‌های داده ممکن است بتوانند جایگزین سطوح سنتی سلسله مراتب شوند. شاید کارکردهای دیگری از دولت وجود داشته باشد - به عنوان مثال، مدیریت مالیات - که در آن فناوری می‌تواند اتوماسیون را هدایت کند.

متأسفانه، بیشتر کارهایی که دولت اداری انجام می‌دهد، خارج از این دو دسته قرار می‌گیرد و برای انجام خوب آن به انسان‌های توانمند نیاز دارد که قضاوت کنند.

مردی با عینک آفتابی و کلاه مشکی MAGA در حالی که اره برقی را بالا گرفته فریاد می‌زند.
ایلان ماسک، رئیس وزارت کارایی دولت (DOGE)، در جریان کنفرانس اقدام سیاسی محافظه‌کاران سالانه در آکسون هیل، مریلند، در 20 فوریه، اره برقی را در دست دارد. سائول لوب/خبرگزاری فرانسه از طریق گتی ایماژ
افراد بیرون یک ساختمان فدرال با ستون‌ها، تابلوهایی در دست دارند که روی آنها نوشته شده است از USAID متشکریم و از شما برای مراقبت از جهان متشکریم.
افراد در حمایت از کارکنان اخراج شده آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (USAID) در حالی که در 27 فوریه از محل کار خود در واشنگتن دی سی خارج می‌شوند، تابلوهایی در دست دارند. چیپ سومودیویلا/گتی ایماژ

کاهش‌ها تحریک‌شده توسط DOGE در مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری، اداره امنیت هسته‌ای ملی، آژانس مدیریت اضطراری فدرال، و وزارت امور کهنه‌سربازان، ارزان‌خری و گران‌فروشی است.

مانند اتکای اروپا به گاز طبیعی از روسیه در دهه 2010، این "کارایی"های ظاهری در واقع آسیب‌پذیری عمیق‌تر را پنهان می‌کنند. هیچ معیاری نمی‌تواند این واقعیت را درک کند که حذف 100 کارمند برای به دست آوردن چند امتیاز کارایی، ظرفیت دولت را برای مداخله در سال بعد زمانی که یک ویروس جدید شیوع پیدا می‌کند، کاهش می‌دهد. این دیدگاه از جهان، کارایی را نه فقط به عنوان ارزش اصلی، بلکه به عنوان یک ملاحظه مستقل ارائه می‌دهد.

هنگامی که به عنوان یک ارزش اصلی در نظر گرفته می‌شود، به راحتی از ملاحظات اصلی دولت مانند برابری، شمول، فراگیر بودن و پاسخگویی رها می‌شود. دولت تنها به افراد با نفوذترین یا توانمندترین یا خوش‌شانس‌ترین افراد در جوامع ما خدمت نمی‌کند. هدف آن رسیدگی به "همه" و حتی کسانی است که نمی‌توانند با قدرت یا پول از خودشان دفاع کنند.

این بدان معناست که بسیاری از وظایف، مانند تنظیم و بررسی، نمی‌توانند و نباید بسیار کارآمد باشند: شما نمی‌خواهید سازمان‌های ناظر بر بانک‌ها، نیروگاه‌های هسته‌ای، هواپیماها یا بیمارستان‌ها به دلیل کمبود پرسنل از گوشه‌ها و کنارها بگذرند. به همین ترتیب، ممکن است بخواهیم به کارکنان بهداشتی آزادی عمل بیشتری بدهیم تا وقت بیشتری را با بیماران بگذرانند تا این اطمینان حاصل شود که آنها به خوبی از آنچه قرار است انجام دهند آگاه هستند. با این حال، یک تمرکز کارآمد می‌تواند آنها را به سمت فشار آوردن بیماران از طریق معاینات با سرعت هر چه بیشتر سوق دهد.

از این رو، وظیفه هر دولت ایجاد تعادل است. همانطور که فیلسوف سیاسی جان راولز در نظریه عدالت خود در سال 1971 استدلال کرد، حتی یک جامعه نسبتاً کارآمد و مرفه نیز باید به عنوان یک اولویت، اصول دموکراتیک مانند عدالت و برابری را در نظر بگیرد. اگر کارایی یک ارزش در یک دسته مجزا در نظر گرفته شود، به راحتی می‌تواند به مهم‌ترین نگرانی تبدیل شود، همانطور که برمن نشان می‌دهد در ایالات متحده اتفاق افتاد. ترویج یک ارزش منفرد همچنین می‌تواند دیدگاه را نسبت به سایر ارزش‌ها تضعیف کند.

این روند در ایالات متحده به خوبی نشان داده شده است، جایی که دولت اغلب به عنوان یک مزاحمت به تصویر کشیده می‌شود تا یک نیروی فعال برای خیر. در دهه 1980، رونالد ریگان از این عبارت استفاده کرد که "دولت مشکل است، نه راه حل". یک بررسی در سال 2015 از Pew Research Center نشان داد که 53 درصد از آمریکایی‌ها هنوز بر این باورند که دولت فدرال در مقایسه با 37 درصدی که خلاف آن را باور داشتند، وظایف زیادی را انجام می‌دهد که بهتر است به کسب‌وکارها و افراد واگذار شود، دولت "به ندرت کارآمد عمل می‌کند و اغلب ضایعات زیادی دارد". در چنین محیطی، منطقی است که شهروندان از وعده رئیس جمهور برای حذف برخی از آژانس‌ها به منظور ساده‌سازی و بهبود دولت حمایت کنند.

اما مشکل این است که وقتی شهروندان "برابری" را کنار می‌گذارند و روی "کارایی" تمرکز می‌کنند، دموکراسی ضعیف می‌شود و حتی به یک اتوکراسی خیرخواهانه اجازه می‌دهد تا ظاهر شود - یک تئوری دولت که از دوران یونان باستان شناخته شده است. در چنین سیستمی، یک رهبر قدرتمند و "دانا" تصمیمات کارآمدتری را برای همه می‌گیرد، بدون اینکه مزاحمت بحث و جدل سیاسی را متحمل شود.

برمن توضیح می‌دهد: "به عنوان یک سیاست‌گذار، برابری نیاز به استدلال دارد، اما کارایی فقط نیاز به بهینه‌سازی دارد". با این حال، همانطور که ماسک در مقیاس بسیار بزرگ نشان داده است، ایده آل یک "رهبر" با تخصص فنی برای بهینه سازی امور برای مردم اغلب یک پیش پا افتاده تبلیغاتی با نتایج به طور متوسط در بهترین حالت و فاجعه بار در بدترین حالت است.

وقتی یک نظرسنجی در سال 2020 از سوی گروه مشاوره شرکت اعتماد ادلمن نشان داد که هم شایستگی و هم اخلاق در سراسر رهبران سراسر جهان از بین رفته‌اند، به جای اتخاذ بیشتر رویکرد "بهینه سازی" برای دولت، که اعتماد شهروندان را از بین می‌برد، مهم است که نهادهای دولتی دموکراتیک، قضاوت را در میان مدیران ارشد ترویج کنند و بر دموکراتیزه کردن حکمرانی اصرار ورزند.

به طور خلاصه، کارایی در همه جا نیست. هیچ دلیلی وجود ندارد که دولت‌ها نباید به دنبال راهی برای افزایش کارایی و ارائه بهتر خدمات باشند، اما ما باید بدانیم که دولت زمانی که ارزش‌هایی مانند برابری و درستی قربانی می‌شوند، به طور کلی کارکردی را از دست می‌دهد. وقتی به یک فرد یا گروهی اجازه داده می‌شود امور را با ظاهراً بازده بیشتر از طریق استدلال و مذاکره بهینه کند، شهروندان از قدرتی که در غیر این صورت می‌توانستند بر دولت داشته باشند، کنار می‌روند.

نیروهای کارایی با اره برقی که می‌خواهند راه خود را از میان دولت اداری باز کنند، باید به خاطر داشته باشند که دولت خوب فقط به "چقدر" یا "سرعت" مربوط نمی‌شود، بلکه به "چه کسی" نیز مربوط می‌شود.