دانشجویان نظامی روسیه در حال تمرین رژه در یک رژه در مرکز سن پترزبورگ، روسیه، در 23 آوریل 2024. Olga Maltseva/AFP via Getty Images
دانشجویان نظامی روسیه در حال تمرین رژه در یک رژه در مرکز سن پترزبورگ، روسیه، در 23 آوریل 2024. Olga Maltseva/AFP via Getty Images

چرا سربازان روسی شورش نمی‌کنند؟

نرخ مرگ و میر شگفت‌آور و سوء استفاده‌های وحشیانه نتوانسته است مانع پیروی نیروها از دستورات شود.

تلفات وحشتناک روسیه در حمله به اوکراین، که اکنون تخمین زده می‌شود از مجموع تلفات تمام جنگ‌های مسکو از سال 1945 فراتر رفته است، تاکتیک‌های بدنام «چرخ گوشت» آن را در کانون توجه قرار داده است. سربازان اوکراینی توصیف کرده‌اند که امواج سربازان روسی که ضعیف مسلح و بد آماده به نبرد پرتاب می‌شوند، به عنوان «گوشت دم توپ» منجر به نرخ‌های شدید مرگ و میر و جراحت در میان مهاجمان می‌شود. در عین حال، سربازان روسی خود در خشونت شدید - نه تنها علیه غیرنظامیان و اسرای جنگی اوکراینی، بلکه علیه یکدیگر نیز - دست داشته‌اند.

چرا نیروهای روسی که توسط فرماندهان خود به عنوان «پیاده نظام یکبار مصرف» تلقی می‌شوند، حاضرند چنین وحشی‌گری گسترده‌ای را با این میزان کم اعتراض تحمل کرده و در آن شرکت کنند؟ اجبار برادرکشی، خشونت در داخل واحدها و بدرفتاری در بین سربازان مختص ارتش روسیه نیست، اما به ندرت در دهه‌های اخیر در این مقیاس دیده شده است. و در حالی که سربازان در طول تاریخ در برابر دستورات مقاومت کرده‌اند - که مشهورترین آنها سربازان آمریکایی هستند که در طول جنگ ویتنام به اصطلاح تکه‌تکه کردن را علیه افسران خود انجام دادند - این نوع سرپیچی تا حد زیادی در بین نیروهای روسی غایب است. تهاجم مداوم به اوکراین، که به طور منحصر به فرد از طریق پوشش گسترده آنلاین مستند شده است، نشان می‌دهد که چگونه فرهنگ ریشه‌دار خشونت در ارتش روسیه به یک چرخه وحشیانه از اجبار و همدستی دامن می‌زند.

تلاش‌های مختلفی برای توضیح اطاعت در بین صفوف روسیه صورت گرفته است. بسیاری بر مشوق‌های مالی ایجاد شده توسط جنگ تمرکز می‌کنند، از جمله پاداش‌های ثبت نام گزاف (که چندین برابر میانگین دستمزد سالانه در برخی مناطق است)، حقوق سربازان بالاتر از میانگین دستمزد و غرامت برای خانواده‌ها در صورت مرگ. برخی از ناظران نظریه‌های فرهنگی گسترده‌ای را مطرح کرده‌اند و پیشنهاد می‌کنند که روس‌ها گرفتار یک جبرگرایی و پوچ‌گرایی منحصربه‌فرد هستند. دیگران استدلال کرده‌اند که انگیزه‌های سربازان ممکن است ناشی از باور واقعی به درگیری باشد. مارلن لاروئل و ایوان گرک، متخصصان روسیه در دانشگاه جورج واشنگتن، استدلال کرده‌اند که جنگ فرصتی را برای «احیای ارزش خود مردانه» در یک جامعه عمیقاً ناکارآمد فراهم می‌کند و سناریویی را ایجاد می‌کند که از طریق آن «میلیون‌ها روس در پایین‌ترین پله‌های نردبان اجتماعی می‌توانند به عنوان قهرمانان واقعی کشور ظاهر شوند، آماده برای فداکاری نهایی.»

اما در حالی که عوامل مالی و ایدئولوژیک به توضیح اینکه چرا روس‌ها تصمیم به ثبت نام می‌گیرند کمک می‌کند، اما توجیهی برای تسلیم مداوم سربازان پس از مواجهه با تاکتیک‌های چرخ گوشت و اقدامات سیستماتیک خشونت که توسط مافوق و همتایانشان انجام می‌شود، ارائه نمی‌دهد. اگرچه برخی از سربازان فرار می‌کنند، اما تعداد واقعی نامشخص است. بسیاری از کسانی که به عنوان غایب غیرمجاز (AWOL) فهرست شده‌اند در واقع تلفات هستند، در حالی که سایر نیروهای مفقود شده در نهایت به واحدهای خود باز می‌گردند. با این وجود، اکثر سربازان با وجود مواجهه با تلفات بالا، کمبود تجهیزات و بدرفتاری گسترده توسط فرماندهان و همرزمان خود، سکوت نسبی خود را حفظ می‌کنند.

بهترین شکل درک اطاعت سربازان با چنین سطوح بالای تلفات و وحشی‌گری، محصول فرهنگ فراگیر و عمیقاً ریشه‌دار خشونت در ارتش روسیه است. این فرهنگ چرخه‌ای را تداوم می‌بخشد که اطاعت را القا می‌کند و خشونت را - هم به عنوان قربانی و هم به عنوان عامل - به عنوان بخشی از هویت سرباز تقویت می‌کند. قرار گرفتن مکرر در معرض وحشی‌گری، که به عنوان امری عادی تلقی می‌شود و به محض پیوستن سربازان به ارتش آغاز می‌شود، برخی از آنها را تا حدی درهم می‌شکند که تاکتیک‌های فرماندهان خود را بدون چون و چرا می‌پذیرند. آزار و اذیت وحشیانه و برنامه‌ریزی‌شده، مجازات‌های شدید و سایر خشونت‌های بیش از حد آنقدر معمول است که برای بسیاری از سربازان روسی به یک عادت تبدیل می‌شود و آنها را قادر می‌سازد تا چرخه خشونت شدید علیه اوکراینی‌ها و طرف خود را به طور یکسان ادامه دهند.

اکثر ارتش‌ها از اشکال کنترل‌شده و مجاز خشونت برای آماده‌سازی سربازان برای فشارهای ناشی از نبرد و تقویت انسجام واحد استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، هنگ چترباز ارتش بریتانیا در «آسیاب کردن» شرکت می‌کند، که مستلزم آن است که سربازان وظیفه ضربات مکرری به سر یکدیگر وارد کنند. هنگامی که آزار و اذیت غیرمجاز در ارتش‌های غربی رخ می‌دهد، معمولاً تلاش‌هایی برای مبارزه با آن صورت می‌گیرد. با این حال، در ارتش روسیه، یک سنت به ویژه وحشیانه آزار و اذیت معروف به dedovshchina در فرهنگ آن نهادینه شده است. این شکل از خشونت در پادگان‌ها، که در طول قسمت اول خدمت سربازی یک سرباز وظیفه رخ می‌دهد، به دلیل شدت آن برجسته است و به یک جنبه مرکزی هویت‌سازی نظامی روسیه تبدیل شده است.

در داخل این سیستم، سربازان وظیفه یاد می‌گیرند که خشونت را تحمل کنند و بعداً آن را انجام دهند و هم قربانی و هم عامل آن شوند. روایت سربازان رفتار سربازان وظیفه ارشد شامل اخاذی، ضرب و شتم و تجاوز جنسی را توصیف می‌کنند. برخی گزارش داده‌اند که توسط افسران ارشد مجبور به فحشا شده‌اند. در یک مورد بدنام در اواسط دهه 2000، یک سرباز تا حدی مورد آزار و اذیت قرار گرفت که مجبور شدند پاها و اندام تناسلی او را قطع کنند. در موردی دیگر، از سال 2018، ادعا می‌شود که یک سرباز وظیفه پس از اینکه یک ناسزای تحقیرآمیز با تیغ روی پیشانی او حک شد، خودکشی کرد.

به گفته فعالان حقوق بشر، بسیاری از خودکشی‌های مشکوک در ارتش روسیه با آزار و اذیت و اخاذی مرتبط است و گمان می‌رود برخی از مرگ‌ها به عنوان خودکشی پنهان شده‌اند تا قتل را پنهان کنند. (ارتش روسیه آمار رسمی در مورد مرگ و میر در بین صفوف خود منتشر نمی‌کند.) در سال 2019، یک سرباز وظیفه مستقر در سیبری آتش گشود بر روی واحد خود، هشت نفر را کشت و بعداً توضیح داد که این اقدام ناشی از سوء استفاده‌ای است که از سوی واحد خود متحمل شده است.

در حمله روسیه به اوکراین، این فرهنگ عمیقاً ریشه‌دار خشونت همچنان ادامه دارد - حتی اگر بسیاری از سربازان تقریباً بلافاصله پس از سربازی یا ثبت نام برای جنگ به خط مقدم فرستاده شوند، که زمان کمی برای آموزش و برای چرخه معمول dedovshchina باقی می‌گذارد.

خشونت علیه و در میان سربازان همچنان سازوکاری برای حفظ اطاعت است. گزارش شده است که روسیه از نیروهای مانع برای کشتن یا متوقف کردن سربازان خود از عقب نشینی استفاده کرده است. کسانی که شکایت می‌کنند، از خط خارج می‌شوند یا درخواست ترک می‌کنند، مجبور شده‌اند به «چاله‌های مجازات» بروند، در مراکز بازداشت قرار گیرند یا توسط فرماندهان خود اعدام شده‌اند. در خارج از میدان جنگ، سربازان مست غیرنظامیان و یکدیگر را کشته‌اند. در واقع، سربازان با نرخ‌هایی که از یک ارتش سازمان‌یافته انتظار نداریم، به یکدیگر حمله می‌کنند. در یک مورد شدید، گروهی از سربازان روسی پس از اینکه او تلاش کرد تا مصرف مشروبات الکلی و سوء رفتار آنها را مهار کند، یک سرباز همکار را تا حد مرگ شکنجه کردند. همه این خشونت‌ها با مصونیت نسبی ادامه دارد. هنگامی که سربازان به طور فراقانونی اعدام می‌شوند یا به نحو دیگری کشته می‌شوند، مرگ آنها به عنوان تلفات جنگی یا فرار پنهان شده است.

استفاده ارتش روسیه از خشونت علیه خود، چرخه‌ای از رفتار را ایجاد می‌کند که در آن خشونت عادی و درونی می‌شود و سربازان را شرطی می‌کند تا آن را به عنوان یک هنجار بپذیرند و توانایی و اراده خود را برای مخالفت تضعیف کنند - چه از ترس، استعفا یا عادی‌سازی خود خشونت. در واقع، خشونت به یک بلوک سازنده هویت، انتظارات و ابراز وجود سربازان تبدیل می‌شود. این یک میراث پایدار است که نسل‌ها را در بر می‌گیرد: نیروهای مسلح روسیه و شوروی از نظر تاریخی از ترس و خشونت علیه سربازان وظیفه خود، غیرنظامیان و سربازان متخاصم استفاده کرده‌اند تا این گروه‌ها را به ترتیب به اطاعت یا تسلیم بترسانند.

نتیجه دوگانه است. با توجه به قرار گرفتن در معرض خشونت شدید و ناتوانی آنها در سازماندهی مقاومت جمعی، برخی از سربازان در برابر ارتش احساس ناتوانی می‌کنند و در نهایت خود را به شرایط خود تسلیم می‌کنند - چه این شرایط دستور داده شدن به ارتکاب جنایات جنگی باشد یا اعزام به یک حمله انتحاری - با حداقل مقاومت فعال. در حالی که برخی ممکن است از موقعیت خود شکایت کنند، اما اکثر آنها این کار را نمی‌کنند. این سکوت در مقیاس بزرگ ناشی از پذیرش فرهنگ خشونت ارتش نیست، بلکه ناشی از ترس از پیامدهایی است که اعمال می‌کند. سربازان با دانستن اینکه پیامدهای هرگونه مخالفت شدید خواهد بود، از روی حفظ خود، اطاعت می‌کنند و حتی زمانی که دستوراتی داده می‌شود که تقریباً به طور قطع منجر به مرگ می‌شود، مقاومت کمی نشان می‌دهند.

با این حال، برای گروه دیگری از سربازان، این میراث و قرار گرفتن مکرر در معرض خشونت نه تنها به آنها می‌آموزد که در برابر خشونت تسلیم شوند، بلکه به طور فعال در آن شرکت کنند، حتی تا حدی که قوانین جنگ را زیر پا بگذارند. کسانی که در چنین وحشی‌گری‌هایی شرکت می‌کنند، مانند یکی از تیپ‌هایی که به ارتکاب جنایات جنگی در بوچا متهم شده‌اند، اغلب توسط دولت روسیه پاداش می‌گیرند، که خشونت مرگبار را بیشتر در صفوف روسیه عادی و تثبیت می‌کند.

سربازان روسی که توسط فرهنگ نظامی وحشیانه شرطی شده‌اند، در چرخه‌ای از خشونت گرفتار شده‌اند که بعید است از آن رهایی یابند. این امر پیامدهای عمیقی برای حمله این کشور به اوکراین دارد که اکنون در چهارمین سال خود قرار دارد. اول، از آنجایی که نرخ تلفات شگفت‌آور مانع از پیروی سربازان روسی از دستورات نشده است، احتمالاً روسیه به جنگ فرسایشی خود ادامه خواهد داد و سربازان اوکراینی با امواج بیشتری از سربازان روسی مواجه خواهند شد که ظاهراً یکبار مصرف هستند و به خط مقدم فرستاده می‌شوند. دوم، سربازان روسی به سرکوب سیستماتیک اوکراینی‌ها ادامه خواهند داد و مرتکب نقض حقوق بشر و جنایات جنگی علیه غیرنظامیان و اسرای جنگی خواهند شد.

همانطور که جهان از آزادسازی بوچا و ایرپین - و از شهادت‌های متعدد بازماندگان خشونت روسیه - می‌داند، ارتش روسیه به پیروی از سیاست خود در زمینه خشونت شدید ادامه می‌دهد. خشونت طرف خود نه تنها به سربازان در مورد جنگیدن تردید نمی‌دهد، بلکه تنها آنها را تشویق می‌کند تا همراه شوند و خشونت بیشتری را مرتکب شوند.