این ممکن است کوتاهترین انقلاب در تاریخ باشد. تنها یک هفته پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، به عنوان بخشی از طرحی برای جایگزینی یک سیستم تجارت جهانی مبتنی بر اصل دولت کاملهالوداع و رفتار ملی با ترتیبات دوجانبه مذاکرهشده بهطور جداگانه، تعرفههای به اصطلاح متقابل را بر جهان تحمیل کرد، عملاً این آزمایش را متوقف کرده است. بله، هنوز تعرفههای ۱۰ درصدی بر اکثر افراد اعمال میشود، همراه با تعرفههای بالاتر بر خودروها، فولاد و آلومینیوم، اما اینها احتمالاً سقف هستند و تنها جهت حرکت این موانع به سمت پایین است.
البته یک استثنا وجود دارد و آن چین است که - همانطور که در این نوشته باید تأکید کنیم - با تعرفههای ایالات متحده تقریباً ۱۵۰ درصدی روبرو است، اگر کسی تعرفههای استاندارد بر شرکای تجاری، تعرفههای تنبیهی اعمال شده در دوره اول ترامپ و باقی مانده توسط جو بایدن، رئیس جمهور، ۲۰ درصد بر کالاهای مرتبط با فنتانیل و عوارض اعلام شده در ۹ آوریل را در نظر بگیرد.
طرفداران ترامپ میگویند این یک طرح به خوبی پنهان شده برای تمرکز بر پکن است. دیگران ممکن است این تغییر را به عنوان راهی برای حفظ آبرو و تغییر چارچوب عقبنشینی پس از سقوط بازارها و وارد شدن شوک به کسبوکارها ببینند. در هر صورت، به نظر میرسد که چین به سختی میتواند از این وضعیت بدون آسیب فرار کند، مگر اینکه ترامپ خیلی زود یک چرخش ناگهانی دیگر انجام دهد. ایالات متحده هنوز میتواند درد بیشتری وارد کند، هرچند با هزینه قابل توجهی برای خود، از جمله تحریمهای مالی و ممنوعیت تبادل دانشجو یا سفر به طور کلی، و میتواند به سایر شرکای تجاری که به کمپین انزوای چین میپیوندند، مزایایی ارائه دهد. چینی که از اقتصاد و جامعه جهانی قطع شده باشد، با مشکلات اقتصادی، سیاسی و ژئواستراتژیک عظیمی روبرو خواهد شد.
با وجود این خطر، احساس من این است که دولت چین معتقد است چارهای جز ایستادگی ندارد و رهبران آن تسلیم مذاکراتی نخواهند شد که انتظار میرود فقط آنها امتیاز بدهند. علاوه بر این، سفرهای اخیر من به چین و جاهای دیگر نشان میدهد که ارزیابی مجدد گستردهتر و نسبتاً مثبتتری توسط مخاطبان چینی و بینالمللی در مورد تابآوری و نقاط قوت سیستم چین وجود دارد.

در طول سفرهایی که از اواخر سال ۲۰۲۲ تا اواخر سال ۲۰۲۴ به چین داشتم، کشوری را دیدم که تقریباً در هر زمینهای با مشکل مواجه بود. چند ماه آخر همهگیری کووید-۱۹ آسیبزا بود، زیرا ساکنان بسیاری از شهرها با قرنطینههای خفهکننده روبرو بودند و صدها هزار نفر، اگر نه میلیونها نفر، به شدت بیمار شدند یا جان خود را از دست دادند. بهبود اقتصادی که قرار بود پس از پایان سیاستهای کووید صفر دولت رخ دهد، به سرعت از بین رفت. در تلاشی برای شتاب بخشیدن به رشد، کوههای سرمایه به تأسیسات تولیدی جدید برای وسایل نقلیه الکتریکی، باتریها، تجهیزات پزشکی، روباتیک و سایر بخشها سرازیر شد. با این حال، مصرف داخلی به اندازهای رشد نکرد که پاسخگوی آن باشد، و شکاف بزرگی بین عرضه و تقاضا و کاهش شدید قیمتها در کارخانه ایجاد کرد.
ناامنی ناشی از همهگیری، فروپاشی بازار مسکن و شبکه ضعیف تأمین اجتماعی باعث شد خانوارها پسانداز احتیاطی خود را افزایش دهند و زوجهای جوان از داشتن فرزند صرفنظر کنند، که این امر مشکل جمعیتی را بدتر کرد. سختگیریهای سیاسی گستردهتر و تأکید بر امنیت دولتی نیز بر احساسات عمومی تأثیر گذاشت. شاخصهای اعتماد مصرفکننده در اوایل سال ۲۰۲۲ مانند سنگ سقوط کرد و از آن زمان به سختی تکان خورده است.
در نتیجه، بسیاری از گفتگوها بین خود چینیها در این دوره حول این موضوع متمرکز بود که چرا به نظر میرسد رهبری چین تمایلی به اعتراف به میزان مشکل و برداشتن گامهای لازم برای تقویت رشد ندارد. فرضیهها شامل عدم وجود اطلاعات دقیق در مورد مشکلات کشور در سطوح بالا، یک تیم ضعیف بدون یک برنامه حکومتی هوشمندانه، اولویتبندی امنیت بر اقتصاد، یا رهبری مشتاقانه متعهد به تمرکز بر فناوریهای پیشرفته (آنچه تبلیغکنندگان «نیروهای مولد جدید» مینامند) به عنوان مهمترین محرک رشد کشور بود.
این نگرانیهای داخلی در خارج از چین نیز منعکس شد. در کنفرانسی برای هزاران سرمایهگذار نهادی که توسط جی. پی. مورگان در اوایل سال ۲۰۲۳ در میامی برگزار شد، بحث اصلی این بود: «آیا چین قابل سرمایهگذاری است؟» هیچ اجماعی وجود نداشت، زیرا برخی استدلال میکردند که پایان کووید صفر به معنای فرصتهای جدید است، در حالی که دیگران بر آسیبپذیریهای زنجیره تأمین و سرکوب بخش خصوصی به عنوان دلایلی برای عقبنشینی تأکید میکردند.
یک سال بعد در همان کنفرانس، یک پاسخ اجماعی وجود داشت: «نه». سرمایهگذاران بینالمللی فهرستی از نگرانیها در مورد محیط کوتاهمدت و مسیر بلندمدت چین ارائه دادند. بسیاری گفتند که موقعیت خود را کاهش دادهاند و وجوه خود را به جاهای دیگر، به ویژه به ایالات متحده، اختصاص دادهاند.

به سرعت به سال ۲۰۲۵ میرسیم و حال و هوا در داخل چین - و از سوی بسیاری از ناظران خارجی - به طور محسوسی روشنتر شده است. بخشی از توضیح این امر به تحولات داخلی اخیر مربوط میشود. اولین مورد، اعتراف رهبری در سپتامبر گذشته به چالشهای شدید اقتصادی کشور و متعاقباً اعلام یک برنامه محرک بزرگ بود که جزئیات آن در ماه مارس امسال فاش شد. دومین مورد، رونمایی از مدل زبان بزرگ پیشگامانه DeepSeek بود که نشان میداد نوآوران چینی قادر به یافتن راهکارهایی برای محدودیتهای فناوری تحت رهبری ایالات متحده هستند.
در گفتگو با مدیران کسبوکار در چین در مارس ۲۰۲۵، مصاحبهکنندگان اظهار داشتند که بدترین بخش رکود اقتصادی به پایان رسیده است و میتوانند نشانههای اولیه رشد مجدد را ببینند. یک مدیر اجرایی خودرو گفت که تقاضا برای مدلهای خودروهای الکتریکی آنها بسیار سریعتر از حد انتظار در حال رشد است و برنامههای خود را برای افتتاح تأسیسات تولیدی در خارج از کشور جلو خواهند انداخت.
یک مدیر اجرایی از یک شرکت نیمههادی که توسط ایالات متحده تحریم شده است، گفت که آنها در غیاب پشتیبانی خدماتی از سوی تأمینکنندگان تجهیزات غربی، کارایی و کیفیت تولید خود را بهبود بخشیدهاند. هیچکدام نگفتند که زمان آن رسیده است که نفسی به راحتی بکشیم، و بر تفاوت بین اعلام سیاستها و نتیجهبخش بودن آنها تأکید کردند. یکی بر نرخ بهره بالاتری که شرکتهای خصوصی در مقایسه با شرکتهای دولتی باید برای اعتبار بپردازند، تأکید کرد. با این وجود، ابرهای تیره سالهای گذشته فروکش کرده بودند.
همین تغییر در بین جامعه تجاری بینالمللی نیز مشهود بود. در نسخه اولیه سال ۲۰۲۵ کنفرانس جی. پی. مورگان در میامی (و در کنفرانسهای مشابه در جاهای دیگر)، سرمایهگذاران دیگر از اشتباهات ظاهری رهبری چین شکایت نمیکردند. در عوض، آنها مکرراً دو سؤال میپرسیدند: «حجم محرک چقدر خواهد بود؟» و «چه زمانی محرک به رشد سریعتر تبدیل خواهد شد؟»
در مجمع توسعه چین، کنفرانسی که هر سال در ماه مارس در پکن برگزار میشود و شرکتهای چندملیتی پیشرو غربی و رهبران چینی را گرد هم میآورد، مدیران اجرایی کسبوکار پس از مدیران اجرایی دیگر، برنامههای خود را برای سرمایهگذاریهای جدید در چین برجسته کردند.

اگرچه تغییرات در سیاستهای چین و برخی پیشرفتهای فناوری بخشی از این تغییر در حال و هوا را توضیح میدهد، اما مهمترین منبع اعتماد به نفس احیا شده در واشنگتن در ۱۲ منطقه زمانی دورتر قرار دارد. چه در پکن، شانگهای، نیویورک، میامی یا جاهای دیگر، در جلسات پیدرپی در سه ماهه اول سال ۲۰۲۵، موضوع شماره ۱ ترامپ بود. تقریباً همه گفتگوها حول سردرگمی در مورد یک یا چند سیاست او میچرخید.
بسیار نگرانکنندهتر این است که، اگرچه زمینه بسیار متفاوت است، بسیاری از مردم، بدون هیچ گونه اشارهای، ایالات متحده امروزی را با چین در طول انقلاب فرهنگی ۱۹۶۶-۷۶ مقایسه کردند، دورهای از آشفتگی و رنج بیسابقه در سراسر کشور. مطمئناً، انقلاب فرهنگی برای چینیها در اوقات بد، مانند آلمان نازی برای برخی در غرب، قیاس سیاسی است. با این حال، اقدامات دولت ایالات متحده واقعاً ناظران چینی را شوکه کرده است، برخی از آنها در ایالات متحده کار کرده یا تحصیل کردهاند و همیشه به ایالات متحده به عنوان مدلی برای آرمانها و سیستم سیاسی خود مینگریستهاند.
بسیاری از شرکتهای بزرگ مستقر در ایالات متحده، یا حداقل صاحبان آنها، مدتها قبل از سال ۲۰۲۵ متوجه شده بودند که ترامپ یک تهدید برای رفاه آنها است. با این حال، یک تفاوت اساسی وجود دارد. در سال ۲۰۱۶، وقتی ترامپ در انتخاباتی که انتظارش را نداشت پیروز شد، بسیاری در پکن به این فکر میکردند که چگونه میتوانند در زمانی که یک آمریکایی غیرقابل پیشبینی در قدرت است، تجارت خود را حفظ کنند. این بار، بسیاری معتقدند که ترامپ نه تنها ثبات جهانی را تهدید میکند، بلکه قدرت، نفوذ و عملکرد ایالات متحده را نیز تهدید میکند، که به نوبه خود به چین برتری نسبی میدهد.
مطمئناً، چین نیز با تهدیدهای بزرگی مواجه است، از جمله اقتصاد راکد، جمعیتی در حال کاهش، نظام سیاسی سرکوبگر و جنگ احتمالی در اطراف تایوان. با این حال، اکنون به نظر میرسد که پکن به تواناییهای خود برای مدیریت این چالشها در خانهاش و مقاومت در برابر فشار از خارج اعتماد بیشتری دارد، به ویژه اگر مجبور به انجام این کار در برابر یک ایالات متحده ضعیف باشد.
نکته اصلی این است که پکن واقعاً معتقد است که میتواند ترامپ را شکست دهد. به طرز عجیبی، احتمالاً او به طور قابل توجهی مسئول این باور است.