دو هزار سال پیش، دکیموس جونیوس جوونالیس (Juvenalis)، شاعر رومی، پدیده سیاسی «نان و سرگرمی» را محکوم کرد.
در سال ۱۰۰ پس از میلاد، امپراتوری روم به دلیل بدهی و نابرابری درآمدی فراوان (آیا این آشنا به نظر میرسد؟) درهم شکسته شده بود، به طوری که امپراتوران آن سعی میکردند با «نان» رایگان (یعنی رشوه کوتاه مدت) و مسابقات گلادیاتوری یا «سیرک»، مردم ناآرام را آرام کنند. ایده این بود که حواس آنها را پرت کنند - در حالی که نیاز به اصلاحات ساختاری را نادیده میگرفتند. آیا این اتفاق دوباره در حال وقوع است؟
دو ماه پیش، اینطور به نظر میرسید. رهبران اخیر واشنگتن، مانند امپراتوران رومی، در رسیدگی به مشکلات ساختاری مانند بدهی ۳۶ تریلیون دلاری آمریکا نیز سهل انگار بودهاند. و دونالد ترامپ برای تبدیل شدن به چهل و هفتمین رئیس جمهور - یا امپراتور مدرن - بر روی سکوی «نان و سرگرمی» مبارزات انتخاباتی کرد.
به طور خاص، او قول داد که مالیاتها را کاهش دهد، تورم را درهم بشکند و مشاغل جدید ایجاد کند، همه اینها در حالی که سرگرمیهای بی پایان و منحرف کننده ارائه میدهد. و همانطور که نائومی کلاین اشاره کرده است، به نظر میرسد سبک سیاسی نمایشی او از شبکه سرگرمی کشتی جهانی (World Wrestling Entertainment) گرفته شده است که زمانی در آن فعالیت داشت - یک عرصه گلادیاتوری قرن بیست و یکم.
اما جنگهای تعرفهای امروز، آن سکوی «نان و سرگرمی» را به چیزی شبیه به «حلوا بعد از مرگ» تبدیل میکند. بله، کاخ سفید هنوز درام منحرف کننده ارائه میدهد، همراه با هدایایی برای رای دهندگان: بستهای از کاهش مالیات، چکهای فرضی ۵۰۰۰ دلاری «سود سهام Doge» و تعهد این هفته برای احیای بخش زغال سنگ، که برای پایگاه ترامپ مهم است.
با این حال، چیزی که بیشتر قابل توجه است این است که کاخ سفید اکنون به نام «انقلاب اقتصادی» خودخوانده ترامپ، درد را نیز تحمیل میکند. تیم او اصرار دارد که استفاده از تعرفهها برای جهت دهی مجدد اقتصاد آمریکا به سمت خودکفایی بیشتر و صنعتی شدن مجدد، در درازمدت یک نیروانای اقتصادی تولید خواهد کرد - و حتی در بحبوحه آشفتگی بازار و «توقف» روز چهارشنبه در بیشتر تعرفهها برای ۹۰ روز، به این خط پایبند است.
اما کاخ سفید همچنین به این نکته بدیهی اذعان کرده است: با میانگین تعرفههای ۲۷ درصدی، بالاترین سطح از سال ۱۹۰۳، به گفته آزمایشگاه بودجه ییل، این امر (حداقل) شوکهای کوتاه مدتی را ایجاد خواهد کرد. و به نظر میرسد مشاوران ترامپ به وال استریت میگویند که به سادگی این موضوع را تحمل کنند. اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، این هفته به بانکداران گفت که «برای چهار سال آینده، دستور کار ترامپ بر خیابان اصلی متمرکز است». به همین دلیل است که ضرر اولیه ۶ تریلیون دلاری سهام ایالات متحده بلافاصله کاخ سفید را وادار به تغییر سیاست خود در مورد تعرفهها نکرد. در عوض، تنها پس از افزایش بازده اوراق قرضه ۱۰ ساله به ۴.۵ درصد تغییر کرد (سطحی که به نظر میرسد شبیه به یک "حق فروش" است، یعنی سطحی که بسنت نمیخواهد از آن عبور کند).
و با تعمیق جنگ تجاری ایالات متحده و چین - حتی در حالی که سایر تعرفهها "متوقف" شدهاند - جی دی ونس، معاون رئیس جمهور، همچنین اذعان کرده است که خیابان اصلی نیز آسیب خواهد دید. او اصرار دارد که این کشور باید خود را از "اعتیاد" به "کار ارزان" چین دور کند - حتی اگر این امر دسترسی مصرف کنندگان آمریکایی به کالاهای ارزان را کاهش دهد یا باعث رکود اقتصادی شود.
بنابراین، تعرفهها رای دهندگان و سرمایه گذاران را به طور یکسان با یک "طعمه و تعویض" مواجه کرده است. سال گذشته ترامپ قول داد که اقتصاد آمریکا را "دوباره عالی" کند. اما اکنون به آنها میگوید که باید درد "انتقالی" - کوتاه مدت - را برای سود بلندمدت بپذیرند. این هم غیرمنتظره و هم عمیقاً طعنه آمیز است، با توجه به سابقه پوپولیستی ترامپ.
بنابراین آیا آمریکاییها این را میپذیرند؟ بسیاری از منتقدان ترامپ فرض میکنند - یا امیدوارند - که اینطور نباشد و پیش بینی میکنند که وقتی درد اقتصادی کامل جنگ تجاری با چین فرا رسد، یک شورش Maga رخ خواهد داد که ترامپ را مجبور به تغییر مسیر میکند.
ممکن است حق با آنها باشد. فرهنگ آمریکایی به طور قابل توجهی با مکانی مانند ژاپن متفاوت است. ژاپن دارای سازوکارهای گسترده تسهیم درد و انسجام اجتماعی است، زیرا مفاهیمی مانند فداکاری مشترک در جامعه ریشه دوانده است. در آمریکا، عموماً فرض بر این است که گفتن به رای دهندگان برای پذیرش درد، مسیری به سوی خودکشی سیاسی است. فداکاری از مد افتاده است.
اما به نظر نمیرسد که یک شورش تمام عیار Maga در حال وقوع باشد. یا هنوز نه. بله، جمهوری خواهان بیشتری ابراز نگرانی میکنند. اما میانگین ۱۰ نظرسنجی اخیر که توسط نیوزویک گردآوری شده است، نشان میدهد که در حالی که میزان محبوبیت ترامپ از سطح ۴۹ درصدی مشاهده شده در اوایل ماه مارس کاهش یافته است، اما همچنان در ۴۷ درصد قرار دارد - به سختی یک فاجعه.
این ممکن است به دلیل اثر تاخیر زمانی باشد - و اگر رکود اقتصادی رخ دهد، ممکن است تغییر کند، همانطور که گروههایی مانند JPMorgan هشدار میدهند. یا ممکن است منعکس کننده این واقعیت باشد که بسیاری از حامیان Maga در جوامعی زندگی میکنند که قبلاً توسط صنعت زدایی نابود شدهاند و بنابراین تمایل بیشتری به درهم شکستن وضع موجود دارند. چیزی که نخبگان اغلب فراموش میکنند این است که ذهن همه در خیابان اصلی از سقوط بازارها آزرده نمیشود. ۳۹ درصد از آمریکاییها سهام ندارند.
در هر صورت، نکته کلیدی این است که جنگهای تعرفهای ترامپ نه تنها آزمایشهای اقتصادی، بلکه یک آزمایش فرهنگی جذاب را نیز آغاز میکند: نگرش مردم آمریکا نسبت به درد چیست؟ آیا سختیها به اشتراک گذاشته خواهد شد؟ و هرچه جنگ تجاری ایالات متحده و چین بیشتر ادامه یابد، خطرات این آزمایشها بیشتر خواهد شد. جای تعجب نیست که بازارها در حال چرخش هستند.