میگل مندوزا، زندانی سیاسی سابق در کشورش نیکاراگوئه، در فلوریدا زندگی می‌کند. (توماس سیمونتی/برای واشنگتن پست)
میگل مندوزا، زندانی سیاسی سابق در کشورش نیکاراگوئه، در فلوریدا زندگی می‌کند. (توماس سیمونتی/برای واشنگتن پست)

آنها از کشورهای اقتدارگرا فرار کردند. اینجا دوباره همان حس را تجربه می‌کنند.

مهاجران از شش کشوری که دموکراسی در آنها از بین رفته است، می‌گویند الگوهای مشابهی را در دولت ترامپ مشاهده می‌کنند و می‌خواهند به آمریکایی‌ها هشدار دهند.

ترس به طرق مختلف بازگشت.

در آستین، تبعیدی ونزوئلایی بعد از اینکه رئیس جمهور تازه منصوب شده، دونالد ترامپ، پیشنهاد کرد که او دارای اختیار نامحدود است، گره‌ای آشنا را در معده خود حس کرد. در شیکاگو، مهاجر ایرانی از تصاحب ناگهانی یک مرکز هنری توسط ترامپ که آن را از نظر فرهنگی "بیدار" می‌دانست، آشفته شد. در سان فرانسیسکو، مهاجر مجارستانی با نگرانی به سخنرانی‌های رئیس جمهور گوش می‌داد: چگونه عظمت کشور از دست رفته بود و او توسط خدا نجات یافته بود تا آن را اصلاح کند.

همه از کشورهای اقتدارگرا رفته بودند تا زندگی جدیدی در ایالات متحده بسازند، جایی که باور داشتند متفاوت خواهد بود. اما اکنون الگوهای شوم تکراری و فرسایش هنجارهای دموکراتیک را می‌بینند - و احساس وظیفه می‌کنند که به آمریکایی‌ها هشدار دهند.

میگل مندوزا، زندانی سیاسی سابق در نیکاراگوئه که در اورلاندو زندگی می‌کند، گفت: "صادقانه بگویم، احساس می‌کنم فقط اتاق‌ها را در تایتانیک عوض کرده‌ام."

واشنگتن پست با ۱۲ نفر از شش کشور اقتدارگرا صحبت کرد - برخی از رژیم‌های چپ گرا فرار کرده بودند و برخی دیگر از رژیم‌های راست گرا. آنها احساس ناخوشایند تکرار را در ماه‌های اولیه دولت ترامپ توصیف کردند: حملات به دادگاه‌ها و رسانه‌ها؛ تهدیدها به دانشگاه‌ها و شرکت‌های حقوقی؛ تهی کردن سازمان‌ها؛ قربانی کردن و اخراج گسترده مهاجران؛ به حاشیه راندن افراد تراجنسیتی.

هیچ‌کدام نگرانی‌های مشابهی را در مورد ریاست‌جمهوری جو بایدن، زمانی که وزارت دادگستری ترامپ و متحدانش را به اتهام سوء استفاده از اسناد طبقه‌بندی شده و تلاش برای براندازی انتخابات ۲۰۲۰ تحت پیگرد قرار داد، ابراز نکردند. همه احساس کردند که دوره دوم ترامپ به طور منحصر به فردی متفاوت بوده است.

آنا کلی، سخنگوی کاخ سفید، روز سه‌شنبه در بیانیه‌ای اظهار داشت که ترامپ "کشور ما را قوی‌تر از همیشه می‌کند." او گفت که "هیچ مدافع بزرگ‌تری از آزادی وجود ندارد" و چندین اقدام توسط رئیس‌جمهور را برجسته کرد، "که در اولین روز بازگشت به دفتر، دستوری اجرایی برای محافظت از آزادی بیان امضا کرد، به تسلیح عدالت پایان داد، بیش از 400 مجوز مطبوعاتی را به مجموعه کاخ سفید بازگرداند و روزانه به سؤالات رسانه‌ها پاسخ می‌دهد."

نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها حتی قبل از بازگشت ترامپ به دفتر نگران وضعیت دموکراسی آمریکا بودند.

نظرسنجی بهار گذشته توسط مرکز تحقیقات پیو نشان داد که ۷۲ درصد از آمریکایی‌ها فکر می‌کنند که دموکراسی ایالات متحده دیگر نمونه خوبی برای سایر کشورها نیست. در ماه دسامبر، نظرسنجی واشنگتن پست-دانشگاه مریلند نشان داد که ۴۰ درصد از آمریکایی‌ها فکر می‌کنند ترامپ سعی خواهد کرد به عنوان یک دیکتاتور حکومت کند - اگرچه ۷۱ درصد ایمان داشتند که کنگره و دادگاه عالی مانع از کسب قدرت مطلق او خواهند شد.

مجلس نمایندگان و سنای تحت کنترل جمهوری خواهان تاکنون با کاخ سفید موافقت کرده‌اند، در حالی که دادگاه‌های فدرال پایین‌تر برخی از اقدامات ترامپ را مسدود کرده‌اند، از جمله تلاش‌های او برای پایان دادن به حق شهروندی بدو تولد و ممنوعیت حضور نیروهای تراجنسیتی. دادگاه عالی، به نوبه خود، در روزهای اخیر چندین پیروزی موقت و رویه‌ای به دولت داده است.

استیون لویتسکی، استاد مطالعات آمریکای لاتین و دولت در دانشگاه هاروارد که فرسایش دموکراسی‌ها را مطالعه می‌کند، از مسیری که کشور در آن قرار دارد و از آنچه که درجه بالایی از رضایت عمومی می‌داند، نگران است.

او گفت: "تعداد مدیرعاملان برجسته، رهبران دانشگاه، شرکت‌های مادر رسانه‌ای، شرکت‌های حقوقی که به حاشیه رفته‌اند، که تسلیم شده‌اند، موافقت کرده‌اند - این واقعاً خطرناک است." "در ایالات متحده، جامعه مدنی ما قدرت، پول، سازمان و مهارت‌های لازم برای متوقف کردن این کار را در حال حاضر دارد. اما ما فقط اراده نداریم."

اقدامات اولیه

کارلوس کورتس شاهد بود که چگونه هوگو چاوز کاریزماتیک پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۸، محدودیت‌های نهادهای ونزوئلا را آزمایش کرد. شاخه قانون‌گذاری به یک مهر لاستیکی تبدیل شد و مطبوعات یا جذب شدند یا تعطیل شدند. کورتس گفت که آنچه در پی آمد، تجزیه "غیرقابل تصوری" یکی از قدیمی‌ترین دموکراسی‌های آمریکای لاتین بود.

او گفت: "شما یک روز از خواب بیدار نمی‌شوید و ناگهان دیگر دموکراسی وجود ندارد." "ما انتخابات داشتیم، ما نهادها داشتیم، ما قوانین داشتیم. ... و سپس، کم کم، همه چیز تغییر کرد."

در سال ۱۹۹۹، چاوز برای تشکیل یک مجلس ویژه برای بازنویسی قانون اساسی، افزایش دوره‌های ریاست جمهوری به شش سال و اجازه دو دوره متوالی، فشار آورد. یک دهه بعد، او به راحتی در یک همه‌پرسی برای از بین بردن محدودیت‌های دوره به طور کلی پیروز شد.

کورتس، که تا زمان مرگ چاوز در سال ۲۰۱۳ در خارج از کشور زندگی می‌کرد، در سال ۲۰۱۶ برای مدت کوتاهی بازگشت تا دریابد که سقوط کشور به سمت اقتدارگرایی تحت جانشین او تسریع شده است. در میان گرسنگی گسترده و تورم سرسام‌آور، کورتس به صدها هزار ونزوئلایی در حال فرار پیوست. او در ایالات متحده فرود آمد و امیدوار به ثبات بود. او در عوض نشانه‌های ناخوشایندی از چاوز را در ترامپ دید که دوره اول خود را آغاز می‌کرد.

همان لاف‌زنی پوپولیستی و تکبر ضدتشکیلاتی وجود داشت. چاوز قول داده بود "partidocracia"، طبقه سیاسی مستقر را "از بین ببرد". ترامپ قول داد "مرداب را خشک کند."

در آن زمان، کورتس از موازنه‌های حاکمیت در آمریکا احساس آرامش می‌کرد. اکنون او چندان مطمئن نیست.

ترامپ اخیراً ایده یک دوره سوم را مطرح کرده است - چیزی که دانشمندان حقوق اساسی موافق هستند غیرقانونی است. او در مورد استیضاح قضاتی که علیه او حکم می‌دهند و مجازات شرکت‌های حقوقی که سیاست‌های او را به چالش می‌کشند، پست گذاشته است.

کورتس از تگزاس، جایی که در بخش فناوری کار می‌کند، گفت: "انگار به خانه برگشته‌ام، به شکلی بسیار کابوس‌وار." "همیشه عصبی، منتظر اتفاق بعدی هستم."

نیکاراگوئه تاریخ بسیار متفاوتی دارد، اما مندوزا به یاد می‌آورد که چگونه دموکراسی در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ پس از سرنگونی یک دیکتاتوری دهه‌ها طولانی در آنجا شکوفا شد.

او گفت: "ما آزادی داشتیم." "ما می‌توانستیم صحبت کنیم."

سپس دانیل اورتگا، رهبر ساندینیستا، به قدرت بازگشت. او شروع به انجام معاملات پشت پرده با نخبگان تجاری کرد، محدودیت‌های دوره را لغو کرد و رسانه‌های مستقل را ساکت کرد.

مندوزا اگرچه به عنوان یک روزنامه‌نگار ورزشی فعالیت می‌کرد، اما از تریبون خود برای مستندسازی نقض حقوق بشر دولت در سال‌های بعد استفاده کرد. او در سال ۲۰۲۱ دستگیر شد و به اقدامات خیانت‌آمیز متهم شد - عمدتاً به دلیل فعالیتش در رسانه‌های اجتماعی - و ماه‌ها را در سلول انفرادی گذراند قبل از اینکه به "توطئه برای تضعیف تمامیت ملی" و "انتشار اخبار کذب" محکوم شود.

دو سال پیش، او در میان ۲۲۲ مخالف بود که آزاد شدند و به شرط سوار شدن به هواپیمایی عازم ایالات متحده، از تابعیت خود سلب شدند.

مندوزا می‌ترسد که ایالات متحده در مسیری مشابه کشور مادری خود قرار گیرد. هدف قرار دادن مهاجران توسط دولت ترامپ و نحوه ناپدید کردن و اخراج برخی از آنها بدون هیچ گونه دادرسی دادگاهی، او را به یاد می‌آورد که چگونه اورتگا قوانین دادرسی را نادیده می‌گرفت. بازداشت دانشجویان غیرشهروند به دلیل پست‌های رسانه‌های اجتماعی بسیار ناراحت‌کننده است.

او گفت: "دقیقاً به همین ترتیب آنها در نیکاراگوئه به سراغ من آمدند."

سخنان آشنا

بنس ناگی یک موضوع آشنا را در نحوه توصیف ترامپ از آمریکا می‌شنود - ملتی در حال افول، دشمنانش به همان اندازه در داخل کمین کرده‌اند که در خارج. به نظر ناگی، این سخنان با سخنان ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان، یک مستبد که ترامپ بارها او را ستایش کرده است، همخوانی دارد.

او خاطرنشان کرد: "همیشه نوعی بحران وجودی وجود دارد و همیشه، فقط یک مرد می‌تواند آن را حل کند."

او که در دوران حکومت اوربان بزرگ شد، به طور فزاینده‌ای از آنچه که او "فرهنگ نفرت غیرضروری" دولت می‌نامید، منزجر شد. این قانون افراد تراجنسیتی را از تغییر نام یا جنسیت خود در سوابق رسمی منع می‌کرد. این قانون به سراغ مهاجران رفت و بیلبوردهایی در سراسر کشور در مورد "تهاجم" هشدار داد.

با گذشت زمان، ناگی شاهد بود که چگونه این پیام رسانی کشورش را تغییر داد. همسایگان دیگر به یکدیگر اعتماد نمی‌کردند. خانواده‌ها - از جمله خانواده خودش - بر سر سیاست به شدت دچار اختلاف شدند.

او ۱۹ ساله بود که به جمهوری چک نقل مکان کرد. در سال ۲۰۲۱، او وارد سان فرانسیسکو شد. ناگی در آنجا به عنوان مهندس نرم افزار کار می‌کند و می‌خواهد نسبت به توانایی دموکراسی ایالات متحده برای اصلاح مسیر خوش بین باشد.

او گفت: "من امیدوارم زیرا چاره دیگری ندارم." جایگزین احتمالا بازگشت به مجارستان خواهد بود. "که قطعا بهتر نخواهد بود."

موازی‌کاری‌های ناراحت‌کننده

رامین تاکلو-بیغش از زمانی که سه دهه پیش ایران را ترک کرد، در دانشگاه بود - برای دریافت دکترای ریاضیات و آزادی‌هایی که در کشوری که توسط رهبران مذهبی تندرو اداره می‌شد، مجاز نبود، به ایالات متحده آمد.

در سال ۲۰۰۳، این شامل آزادی اعتراض به جنگ ایالات متحده در عراق بود.

او به فعالیت خود نگاه می‌کند و تعجب می‌کند که اگر هنوز یک مدرس جوان پرینستون با گرین کارت که به او وضعیت اقامت دائم می‌داد، چقدر آسیب‌پذیر بود. او به دانشجویان بین‌المللی فکر می‌کند که بدون هشدار توسط مأموران مهاجرت تحت سرکوب دولت ترامپ علیه فعالان دانشجویی طرفدار فلسطین در دانشگاه‌ها بازداشت شده‌اند.

او تعجب می‌کند: "چه اتفاقی برای من می‌افتاد؟" این سوال او را می‌ترساند.

این روزها تاکلو-بیغش هم استاد دانشگاه ایلینوی شیکاگو است و هم هنرمند. او دو نوجوان دارد، از جمله پسری که اخیراً پرسیده است که آیا باید همیشه پاسپورت خود را همراه داشته باشد زیرا "شبیه آمریکایی‌ها نیست."

این پدر بین نحوه حکومت ترامپ از کاخ سفید، به ویژه با حملات دولت به دانشگاه‌های نخبه، و نحوه عملکرد آیت الله روح الله خمینی پس از به دست گرفتن کنترل ایران در سال ۱۹۷۹، شباهت‌هایی می‌بیند.

تاکلو-بیغش گفت: "خمینی احساس می‌کرد که دانشگاه‌های ایران به بستری برای نفوذ غرب و کمونیست تبدیل شده‌اند." به وزارت آموزش عالی دستور داده شد تا به فعالیت‌های مشکوک در محوطه دانشگاه‌ها پایان دهد، که بلافاصله پس از آن برای چندین سال تعطیل شدند. کتاب‌های درسی "برای حذف تمام اشارات به آنچه غیراسلامی تلقی می‌شد" بازنویسی شدند.

رژیم اقتدارگرا همچنین به سراغ برنامه‌های فرهنگی رفت و بسیاری از آنها را محدود کرد. حتی جلسات شعرخوانی نیز هدف قرار گرفت، همانطور که تاکلو-بیغش و یکی از دوستانش پس از سازماندهی یکی از آنها در دوران دانشجویی متوجه شدند. او گفت، چند روز بعد، از دانشجوی دیگر خواسته شد تا در مقابل کمیته انضباطی حاضر شود و پرسیدند "چرا شاعران بیشتری در مدح رهبر عالی و انقلاب اسلامی و شهدای انقلاب در طول جلسات شعرخوانی وجود نداشتند."

تاکلو-بیغش به ایالات متحده آمد و از توانایی شرکت در هر رویداد هنری که انتخاب می‌کرد، لذت برد. او گفت: "می‌توانستم یک اپرا ببینم - این یک لذت بزرگ بود - یا بدون ترس به یک سخنرانی در مورد هر موضوعی بروم."

چنین خاطراتی اکنون تحت‌الشعاع اقدامات ترامپ در مورد نمادهای فرهنگی مانند مرکز کندی و مؤسسه اسمیتسونین قرار گرفته است. او هر دوی آنها را به "تبلیغات ضدآمریکایی" متهم کرده است، هیئت مدیره مرکز را پاکسازی کرده است و قول داده است "روایت‌های تفرقه‌انگیز" را از موزه‌های اسمیتسونین حذف کند.

تاکلو-بیغش گفت: "فکر نمی‌کنم این پایان کار باشد." "ترامپ و افرادش تازه شروع کرده‌اند."

استثناگرایی آمریکایی

کسانی که از اقتدارگرایی فرار کردند، ناامیدی عمیقی از ایمان بسیاری از آمریکایی‌ها به قدرت دموکراسی ایالات متحده ابراز کردند. آنها در مقابل همسایگان و همکاران، به شباهت‌ها به رویدادهای وطن اشاره کرده‌اند، اما با همان پاسخ روبرو شده‌اند: این هرگز نمی‌تواند اینجا اتفاق بیفتد.

واندا مایر، روزنامه‌نگار مجارستانی در نیویورک، گفت: "آمریکایی‌ها این باور تزلزل‌ناپذیر را دارند که دموکراسی آنها دست‌نخورده است." "اما آنها نمی‌بینند که چگونه خط قرمز مدام بیشتر و بیشتر به عقب رانده می‌شود."

مایر که در اوایل دهه ۲۰۰۰ بزرگ شد، آرزوی نقل مکان به ایالات متحده را داشت، که "همیشه راهی برای پیشرفت پیدا می‌کرد." امروزه او احساس می‌کند بین کشوری که دیگر احساس ثبات نمی‌کند و دنیایی که جایگزین‌های بهتری در آن تمام می‌شود، گرفتار شده است.

او پرسید: "من قرار است به کجا بروم؟"