دانشجویان و حامیان در راهپیمایی برای وحدت که توسط جنبش دانشجویی ضد تبعیض در داکا، بنگلادش، در 31 دسامبر 2024 سازماندهی شد، شعار می دهند. Munir Uz Zaman/AFP via Getty Images
دانشجویان و حامیان در راهپیمایی برای وحدت که توسط جنبش دانشجویی ضد تبعیض در داکا، بنگلادش، در 31 دسامبر 2024 سازماندهی شد، شعار می دهند. Munir Uz Zaman/AFP via Getty Images

تغییر شکل بنگلادش در دوران یونس

افزایش اسلام‌گرایی در داخل و چرخش به سمت چین در صحنه جهانی، خطرات سیاسی و دیپلماتیک را به همراه دارد.

تغییر شکل بنگلادش در دوران یونس

در بنگلادش، ائتلافی گسترده از دانشجویان ناراضی دانشگاه، فعالان جامعه مدنی و اسلام‌گرایان رادیکال، نقش مهمی در اعتراضات سراسری ایفا کردند که شیخ حسینه، نخست‌وزیر دیرینه را مجبور به استعفا در ماه اوت گذشته کرد. گروه‌های مختلف علیه رژیم اقتدارگرایانه او در یک جنبش اجتماعی بی‌سابقه متحد شدند.

در پی برکناری حسینه، بنگلادشی‌ها با گرایش‌های ایدئولوژیک مختلف حول محمد یونس، برنده جایزه نوبل، که به عنوان رهبر موقت زمام امور را به دست گرفت، گرد هم آمدند. اما اکنون، امیدهایی که بسیاری داشتند که یونس بتواند بنگلادش را به سمت نظم و پیشرفت اجتماعی سوق دهد، زیر سوال رفته است. دولت موقت از طریق اقدامات سیاست خارجی و انتخاب‌هایی که به نیروهای دیگر اجازه داده تا شکوفا شوند، نگرانی‌های عمیقی را در مورد آینده کشور برانگیخته است.

در ابتدا، به نظر می‌رسد یونس یا تمایلی به مهار بنیادگرایان اسلامی ندارد یا قادر به انجام آن نیست، کسانی که به طور فزاینده‌ای در بنگلادش در حال ظهور هستند. در همین حال، در جبهه سیاست خارجی، به نظر می‌رسد او تمایل دارد از روابط تاریخی با هند همسایه دور شده و در عوض کشور را به سمت چین و پاکستان سوق دهد. هر دوی این تغییرات می‌تواند پیامدهای نامطلوبی برای بنگلادش و ثبات منطقه داشته باشد.

بنگلادش، که پس از یک جنگ داخلی خونین در سال 1971 که منجر به جدایی آن از پاکستان شد، به عنوان یک کشور مستقل ظهور کرد، مدت‌هاست که هویت ملی متفاوتی دارد. ناسیونالیسم زبانی بنگالی، که پس از تصمیم پاکستان برای تبدیل اردو به تنها زبان ملی خود در سال 1952 ظهور کرد، در نهایت نقش بزرگی در ایجاد یک دولت جدید ایفا کرد. از آن زمان، بنگلادشی‌ها به میراث زبانی خود افتخار کرده‌اند و سنت‌های ادبی بنگالی خود را گرامی داشته‌اند.

با این حال، این میراث زبانی به طور ناخوشایندی با جنبه مهم دیگری از ناسیونالیسم بنگلادشی همزیستی داشته است: تعهد به شکلی از اسلام ارتدوکس، که تا حدی به این دلیل مورد استقبال قرار گرفته است که بنگلادش با اکثریت مسلمان را از ایالت بنگال غربی هند متمایز می‌کند، ایالتی که با وجود هندو بودن، یک زبان مشترک دارد.

این دلبستگی به شکلی محلی از اسلام‌گرایی ناشی از منابع تاریخی و معاصر است. هنگامی که بنگلادش بخشی از پاکستان متحد بود، پایبندی به احکام اسلامی سنی ارتدوکس، مولفه مهمی از فرهنگ سیاسی بود. و یک حزب اسلام‌گرای رادیکال، جماعت اسلامی، نیروی سیاسی مهمی در بنگلادش پیش و پس از استقلال بوده است، حتی اگر نفوذ انتخاباتی قابل توجهی نداشته باشد.

کارنامه این حزب در طول جنگ داخلی 1971 لکه‌دار شد، زیرا اعضای آن از سرکوب نظامی وحشیانه پاکستان جانبداری کردند، اما بخشی از بنگلادشی‌ها به دلیل تعهد حزب به ایمان خود، همچنان نسبت به جماعت اسلامی احساس همدردی می‌کنند.

به تازگی، جماعت اسلامی و پیروان آن از کشورهای حوزه خلیج فارس حمایت مالی دریافت کرده‌اند، با منابعی که از کارگران مهاجر بنگلادشی که از این کشورها باز می‌گردند و همچنین انتقال وجوه و راهنمایی‌های ایدئولوژیک از مقامات مذهبی در منطقه جریان می‌یابد. این نیروهای دوقلو به طور پیوسته سنت دیرینه اسلام التقاطی در بنگلادش با ریشه‌های تاریخی پیچیده را تضعیف کرده‌اند.

حسینه به دلیل عوامل داخلی و بین‌المللی، در طول دوره تصدی خود به دنبال مهار جماعت اسلامی بود. در داخل، او نیاز داشت تا رای جامعه هندو بنگلادش را جلب کند. از دیدگاه خارجی، اتخاذ موضع سختگیرانه در برابر اسلام‌گرایان در هند بازتاب خوبی داشت. دولت حسینه مدت کوتاهی قبل از برکناری، این حزب و شاخه جوانان آن را به طور کامل ممنوع کرد و دلیل آن را تمایل روزافزون آن به توسل به خشونت عنوان کرد.

اما یونس رویکرد سهل‌گیرانه‌تری نسبت به جماعت اسلامی اتخاذ کرده است، از جمله با لغو ممنوعیتی که تحت رهبری حسینه اعمال شده بود. و با عدم مقابله دولت موقت با این نیروهای اسلام‌گرا، آنها به طور فزاینده‌ای خود را در زندگی عمومی مطرح می‌کنند. از جمله موارد دیگر، خشونت اوباش اعضای اقلیت هندو بنگلادش و همچنین یک فرقه اقلیت مسلمان، احمدیه را هدف قرار داده است.

این چرخش رویدادها در بنگلادش ناگزیر پیامدهای نامطلوبی برای جمعیت اقلیت مسلمان هند در ایالت‌های هم مرز با این کشور خواهد داشت. نابردباری مذهبی در هند در سال‌های اخیر افزایش یافته است و حملات علیه هندوها در بنگلادش تنها خصومت نسبت به مسلمانان در هند را تشدید خواهد کرد. تا حدی، این از قبل آغاز شده است.

چنین خشونت متقابلی رویدادهای گذشته در منطقه را منعکس خواهد کرد. در دسامبر 1992، بنیادگرایان هندو به مسجد بابری در ایالت اوتار پرادش در شمال هند حمله کرده و آن را تخریب کردند. حملات گسترده به جوامع هندو و اماکن عبادی در بنگلادش متعاقباً رخ داد، همانطور که تسلیمه نسرین، نویسنده مشهور بنگلادشی، در رمان خود به نام لاججا (شرم) به وضوح مستند کرده است.

عدم مهار بنیادگرایی اسلامی توسط دولت یونس می‌تواند به تنش‌ها و خشونت‌های هندو-مسلمان در شمال شرقی هند دامن بزند و پیامدهای بی‌ثبات‌کننده قابل توجهی برای کل منطقه داشته باشد. در داخل بنگلادش، افزایش نابردباری مذهبی تقریباً به طور اجتناب‌ناپذیری منجر به خشونت بیشتر و احتمال فرار هندوها به هند خواهد شد.

داکا همچنین ممکن است مشارکت دیرینه خود با دهلی نو را تضعیف کند. یونس اخیراً با چین، دشمن دیرینه هند، رابطه برقرار کرده است. یونس در جریان سفر به پکن در اواخر ماه مارس، بنگلادش را به عنوان یک جای پای بالقوه برای گسترش نفوذ اقتصادی خود در جنوب آسیا به چین پیشنهاد کرد. او افزود که از آنجایی که هفت ایالت شمال شرقی هند محصور در خشکی هستند، تنها بنگلادش می‌تواند دسترسی چین به خلیج بنگال را فراهم کند و داکا را «نگهبان دسترسی به اقیانوس» توصیف کرد.

چین هنوز هیچ پاسخ رسمی صادر نکرده است، اما اظهارات یونس نگرانی‌هایی را در محافل دیپلماتیک و سیاست خارجی هند برانگیخت، زیرا دسترسی چین به بنادر در خلیج بنگال می‌تواند امنیت دریایی هند را تضعیف کند. این امر می‌تواند هزینه‌های قابل توجهی را نیز برای بنگلادش به همراه داشته باشد: به عنوان مثال، سریلانکا پس از جستجوی سرمایه‌گذاری قابل توجه چین، خود را در آنچه که برخی از تحلیلگران آن را «دام بدهی» توصیف کرده‌اند، گرفتار دید.

هر دو تحول برای هند بد است، که باید نقش قوی‌تری در مورد بنگلادش ایفا کند. چین البته مدت‌هاست که از روابط گرمی با پاکستان، رقیب هند، برخوردار بوده است. اما همچنین در سال‌های اخیر پیشرفت‌های قابل توجهی در نپال و سریلانکا داشته است. تا حدی، پکن توانسته است ردپای خود را گسترش دهد زیرا دهلی نو مجموعه سیاست‌های منسجم و سازگاری را برای رسیدگی به نگرانی‌های همسایگان کوچکتر خود ایجاد نکرده است.

اگر بنگلادش حتی به طور جزئی تحت سلطه اسلام‌گرایان قرار گیرد و به طور فعال شروع به حرکت به سمت مدار چین کند، هند خود را منزوی خواهد یافت و با چالش‌های امنیتی در حیاط خلوت خود مواجه خواهد شد. بدتر از آن، دهلی نو احتمالاً شریک ارزشمندی را از دست خواهد داد، شریکی که در دهه‌های اخیر سرمایه‌گذاری‌های مادی و دیپلماتیک قابل توجهی در آن انجام داده است.

نیاز مبرم به عقب راندن این دو روند نوظهور، چالش قابل توجهی را برای جامعه سیاست خارجی هند ایجاد می‌کند.

دهلی نو نمی‌تواند شاهد فرسایش تدریجی نفوذ خود در داکا باشد. هند به جای اینکه صرفاً زنگ خطر را در مورد تغییر سیاست‌ها یا لاس زدن دولت یونس با چین به صدا درآورد، باید تلاش‌های دیپلماتیک خود را افزایش دهد - با برجسته کردن حمایت طولانی‌مدت خود از بنگلادش، ارائه کمک‌های مالی و رسیدگی به نگرانی‌ها در مورد دسترسی به بازار هند. در غیر این صورت، این خطر واقعی وجود دارد که روابط پرتنش هند و بنگلادش به طور غیرقابل برگشتی رو به وخامت بگذارد.