میرا موراتی در حال مصاحبه روی صحنه در یک کنفرانس در سان فرانسیسکو. اعتبار: Jon Kopaloff/Getty Images for
      WIRED
میرا موراتی در حال مصاحبه روی صحنه در یک کنفرانس در سان فرانسیسکو. اعتبار: Jon Kopaloff/Getty Images for WIRED

استارتاپ هوش مصنوعی او با تعداد کمی کارمند و بدون محصول، ۲ میلیارد دلار جمع‌آوری می‌کند. میرا موراتی چگونه این کار را انجام می‌دهد؟

  • میرا موراتی، مدیر ارشد سابق فناوری OpenAI، در حال جمع‌آوری ۲ میلیارد دلار برای استارتاپ هوش مصنوعی خود، آزمایشگاه ماشین‌های متفکر (Thinking Machines Lab) است.
  • ارزش‌گذاری بالای این استارتاپ ممکن است ناشی از استراتژی "قانون قدرت" (Power Law) در سرمایه‌گذاری خطرپذیر (Venture Capital) باشد.
  • خریداری‌های شرکت‌های بزرگ فناوری (Big Tech) نیز یک شبکه ایمنی بالقوه برای سرمایه‌گذاران خطرپذیر در صورت تلاش استارتاپ‌ها ارائه می‌دهد.

بن برگمن، گزارشگر Business Insider، این هفته خبر داد که میرا موراتی در حال جمع‌آوری حدود ۲ میلیارد دلار برای استارتاپ هوش مصنوعی خود، آزمایشگاه ماشین‌های متفکر، است.

این شرکت تنها چند ماه قدمت دارد و تنها تعداد انگشت شماری کارمند دارد. هنوز هیچ محصولی وجود ندارد. بنابراین، چرا سرمایه‌گذاران باید اینقدر پول بگذارند و چنین شرکت جوانی را حدود ۱۰ میلیارد دلار ارزش‌گذاری کنند؟

به نظر من دو توضیح اصلی برای این موضوع وجود دارد. هر دو مبتنی بر نحوه عملکرد سرمایه‌گذاری خطرپذیر در عصر هوش مصنوعی مولد (Generative AI) و غول‌های فناوری (Big Tech) است.

قانون قدرت (The Power Law)

اول از همه: این یک گزینه بسیار گران قیمت برای موفقیت فوق‌العاده استارتاپ میرا است. اگر این اتفاق بیفتد، ارزش‌گذاری ۱۰ میلیارد دلاری می‌تواند به ۱۰۰ میلیارد دلار یا ۱ تریلیون دلار تبدیل شود. OpenAI، جایی که موراتی قبلاً در آن کار می‌کرد، اخیراً ۳۰۰ میلیارد دلار ارزش‌گذاری شده است. گوگل تقریباً ۲ تریلیون دلار ارزش دارد.

اگر آزمایشگاه ماشین‌های متفکر به موفقیتی مانند این دو شرکت تبدیل شود، صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر شما برای این دهه تمام شده است. شما ۱۰ یا ۱۰۰ برابر سرمایه‌گذاری خود را به دست آورده‌اید، بنابراین بقیه پورتفولیوی استارتاپ‌های اولیه شما واقعاً مهم نیست. همه آن کسب‌وکارها می‌توانند شکست بخورند و شما همچنان بازده چشمگیری ایجاد کرده‌اید.

این به عنوان "قانون قدرت" شناخته می‌شود، که بیان می‌کند صندوق‌های VC نمی‌توانند بدون حداقل یک شرط‌بندی فوق‌العاده به موفقیت دست یابند که سود حاصل از آن کل ارزش صندوق را به سرمایه‌گذاران برمی‌گرداند. یک مثال بالقوه که به ذهن می‌رسد، سهم اولیه Accel Partners در فیسبوک است.

سباستین مالابی در کتاب خود در سال ۲۰۲۲ در این مورد نوشت: "هر سال تعداد انگشت شماری از موارد پرت وجود دارد که به اصطلاح گرند اسلم را به دست می‌آورند. تنها چیزی که در سرمایه‌گذاری خطرپذیر مهم است، داشتن بخشی از آنها است."

"ضمانت شرکت‌های بزرگ فناوری" (The "Big Tech put")

با این حال، بیشتر استارتاپ‌ها موفق نمی‌شوند. اگر آزمایشگاه ماشین‌های متفکر به طور شگفت‌انگیزی خوب عمل نکند، مسیر دیگری وجود دارد که سرمایه‌گذاران همچنان می‌توانند درآمد کسب کنند - حتی اگر ارزش‌گذاری به ظاهر بسیار بالایی را برای این استارتاپ قائل شده باشند.

گاهی اوقات، استارتاپ‌هایی که در فروش محصولات و تولید درآمد با مشکل مواجه می‌شوند، هنوز دارایی‌های ارزشمند دیگری دارند. شاید آنها یک چیز جدید فناوری اختراع کرده‌اند و برای پشتیبانی از آن دارای حق ثبت اختراع هستند. یا افراد فنی با استعدادی را استخدام می‌کنند. یا هر دو. (مطمئناً، موراتی فوق‌العاده با استعداد است و تعداد زیادی از کارشناسان دوران OpenAI خود را استخدام کرده است).

در شرایطی مانند این، شرکت‌های بزرگ فناوری گاهی اوقات وارد عمل می‌شوند و این استارتاپ‌ها را خریداری می‌کنند. وقتی این معاملات بیشتر برای استعدادها باشد، به این معاملات استخدام‌ اکتسابی (acqui-hires) گفته می‌شود.

در عصر هوش مصنوعی مولد، زمانی که شرکت‌های فناوری برای تسلط در حال رقابت هستند، برخی از این معاملات بسیار بزرگ بوده‌اند.

سال گذشته، گوگل موافقت کرد که برای صدور مجوز فناوری Character.AI و استخدام دو بنیانگذار سوپراستار این استارتاپ، همراه با ۲۰ درصد از سایر کارمندان، ۲.۵ میلیارد دلار پرداخت کند.

مایکروسافت معامله مشابهی را با Inflection، یک استارتاپ که توسط مصطفی سلیمان، یکی از بنیانگذاران Deepmind، اداره می‌شود، منعقد کرد. آمازون نیز معامله مشابهی را با Adept انجام داد.

این نوع معاملات بازده ۱۰ یا ۱۰۰ برابری برای VCها ایجاد نمی‌کنند. اما می‌توانند آنها را با کمترین خسارت مالی یا حتی گاهی اوقات با یک سود نسبتاً سالم از سرمایه‌گذاری‌های استارتاپی مشکل‌دار نجات دهند.

به عنوان مثال، معامله Character.ai حدود ۲.۵ برابر بازده برای سرمایه‌گذاران به همراه داشت، بن برگمن از BI سال گذشته نوشت.

بیایید این را "ضمانت شرکت‌های بزرگ فناوری" بنامیم.

قرارداد اختیار فروش (put option) یک قرارداد مالی است که به مالک این حق را می‌دهد که یک دارایی را با قیمت مشخص تا یک تاریخ مشخص بفروشد.

به طور کلی، قرارداد اختیار فروش (put) این ایده است که اگر قیمت چیزی خیلی کاهش یابد، یک فرد مهم وارد عمل می‌شود و از آن حمایت می‌کند. یا حتی به طور کلی‌تر، این ایده است که اگر اوضاع خراب شود، قدرت‌های بالاتر برای پاکسازی آشفتگی مداخله خواهند کرد.

یک "ضمانت فدرال رزرو (Fed put)" وجود دارد، که باور سرمایه‌گذاران به این است که فدرال رزرو برای حمایت از بازارها در صورت کاهش قیمت‌ها تا سطح معینی وارد عمل خواهد شد.

و اکنون حتی یک "ضمانت ترامپ (Trump put)" نیز وجود دارد. این باور بر این است که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، هر کاری که لازم باشد برای حمایت از بازار انجام خواهد داد. این نظریه اخیراً زمانی مطرح شد که او تعرفه‌های جهانی را متوقف کرد پس از اینکه بازار اوراق قرضه برای یک یا دو روز دیوانه شد.

اگر بازارهای گسترده‌تر می‌توانند نظریه‌های "put" داشته باشند، پس چرا سرمایه‌گذاران خطرپذیر نمی‌توانند "ضمانت شرکت‌های بزرگ فناوری" خاص خود را داشته باشند؟

به هر حال، من همین الان این عبارت را در گوگل جستجو کردم و نتوانستم کسی را پیدا کنم که از آن استفاده کند. بنابراین من آن را به نام خودم ثبت می‌کنم. من این را ابداع کردم، باشه؟