کد منبع. نوشته بیل گیتس. Knopf; ۳۳۶ صفحه؛ ۳۰ دلار. Allen Lane; ۲۵ پوند
روز بعد. نوشته ملیندا فرنچ گیتس. Flatiron Books; ۱۷۶ صفحه؛ ۲۵.۹۹ دلار. Bluebird; ۱۷.۹۹ پوند
بیل و ملیندا گیتس پس از ۲۷ سال زندگی مشترک در سال ۲۰۲۱ از هم جدا شدند. اما اخیراً این میلیاردر دنیای فناوری که به بشردوستی روی آورده و همسر سابقش در محیطی غیرمعمول با هم دیده شدهاند: در قفسههای کتابفروشیها. هر دو نفر در هفتههای اخیر کتابهای خاطرات خود را منتشر کردهاند و داستانهای جدیدی درباره زندگی غیرمعمول و پر زرق و برق خود گفتهاند. از جهاتی این کتابها مشابه هستند: هدف آنها بهبود وجهه عمومی نویسندگانشان است. اما تفاوتهای این کتابها گویاتر است.
در "کد منبع"، اولین جلد از یک مجموعه سه جلدی برنامهریزی شده، آقای گیتس داستان پیدایش خود، از بدو تولد در سال ۱۹۵۵ تا سالهای اولیه مایکروسافت در اواخر دهه ۱۹۷۰ را بازگو میکند. داستانهای عامیانه فراوانی درباره دوران کودکی نوآورانی آمریکایی مانند توماس ادیسون و بنجامین فرانکلین وجود دارد. به نظر میرسد این کتاب تلاشی برای تعریف اسطورهشناسی پیرامون آقای گیتس جوان است.
این داستان از فرش به عرش رسیدن نیست: آقای گیتس آزادانه اعتراف میکند که در خانوادهای متوسط بزرگ شدهاست. یک رویداد مهم در زندگی او دسترسی به کامپیوتر در مدرسه برای اولین بار در ۱۳ سالگی بود. اما او همچنین عشق خود به پیادهروی با دوستان در کوههای اطراف سیاتل، گاهی اوقات برای چند روز متوالی را توصیف میکند—مخالف کلیشه آدمهای خوره و منزوی که هرگز به بیرون نمیروند. در این قسمتها میتوان حضور یک نویسنده کمکی را حس کرد.
مهارت برنامهنویسی و اشتیاق کارآفرینی آقای گیتس از همان ابتدا در هم تنیده شده بودند. حتی در جوانی، او تمایل به زیر پا گذاشتن قوانین و پیش بردن محدودیتها داشت. آقای گیتس شرح میدهد که چگونه در دوران مدرسه از پنجره اتاق خواب خود بیرون میرفت و دزدکی برای استفاده از کامپیوتر در شب فرار میکرد. در دانشگاه هاروارد، او و دوستش، پل آلن، بهطور غیررسمی از کامپیوترهای دانشگاه برای توسعه Altair BASIC، اولین محصول شرکتی که تأسیس کردند و با نام Micro-Soft شناخته میشد، استفاده کردند.
همچنین قابل توجه است که آقای گیتس چگونه به وضوح دست و پا چلفتی بودن خود در دوران کودکی را توصیف میکند. او حدس میزند که امروزه احتمالاً تشخیص داده میشد که او در طیف اوتیسم قرار دارد. این امر، خودآگاهی نشان داده شده در کتاب ("توانایی من در آن زمان برای فیلتر کردن واکنشهایم چندان توسعه نیافته بود"، او از دوران هاروارد خود به یاد میآورد) را شگفتانگیزتر میکند.
در مقابل، کتاب همسر سابقش، "روز بعد"، با عدم خودآگاهی خود غافلگیر میکند. خانم فرنچ گیتس در آنچه به عنوان یک کتاب خودیاری الهامبخش معرفی میشود، نقاط عطف مختلفی از زندگی خود را بازگو میکند و در هر مورد توضیح میدهد—با استفاده از نقل قولهایی از سخنرانیهای TED، معلمان ذهنآگاهی و کتابهای روانشناسی—چگونه بر مشکلات و تغییرات غلبه کردهاست. او مانند همسر سابقش اعتراف میکند که "از امتیازات فوقالعادهای بهرهمند شدهاست... که او را از برخی از سختیهای زندگی مصون داشتهاست". با این حال، او مینویسد: "من معتقدم که جنبههای بسیاری از تجربه انسانی وجود دارد که جهانی هستند."
با این حال، به عنوان همسر سابق یکی از ثروتمندترین افراد جهان، مثالهای او در مورد چگونگی برخورد با سختیهای زندگی، بیاحساس به نظر میرسد. او لحظه دلخراشی را بازگو میکند که یکی از فرزندانش تقریباً از یک بالن هوای گرم بر فراز ماسایی مارا به بیرون پرت میشود. (کدام پدر و مادری این تجربه را نداشتهاست؟) وقتی شروع به درک این موضوع میکند که ازدواجش در حال فروپاشی است، اولین واکنش او این است که با سفر به آفریقای جنوبی، و به دنبال آن خلوتگاهی در نیومکزیکو، خود را سرگرم کند. اپرا وینفری، یک شخصیت رسانهای، توصیههایی ارائه میدهد. خانم فرنچ گیتس در نهایت درخواست طلاق میکند. توصیه او به دیگران این است: "صدای درونی خود را پالایش کنید." (پیشنهادهای دیگر شامل "گلخانهای باشید" است.)
هر دو روایت در جاهایی خود توجیهگر هستند. و به لطف دامنه محدودش، "کد منبع" از موضوعات دشوار اواخر زندگی آقای گیتس، مانند تحقیقات ضد انحصار، بیوفایی زناشویی و ارتباط بحثبرانگیز او با جفری اپستین، یک مجرم جنسی محکومشده که اکنون مردهاست، اجتناب میکند.
ارتباط او با اپستین در کتاب خانم فرنچ گیتس نیز ذکر نشدهاست. در روایت او، رویدادی که باعث پایان ازدواجشان شد، این بود که آقای گیتس یک بسته جدایی سخاوتمندانه به کارمندی "مسموم" ارائه داد که در بنیاد گیتس، خیریهای که آنها共同 تأسیس کردند، بیرون رانده میشد، که باعث شد او احساس "بیاحترامی و بیتوجهی" کند.
هیچیک از این کتابها هیچ بینشی در مورد نحوه عملکرد ازدواج گیتسها ارائه نمیدهند. خانم فرنچ گیتس اشاره میکند که آقای گیتس به بیوفایی اعتراف کردهاست، اما او همیشه با احترام از او یاد میکند. در واقع، او هیچ اتهامی را مطرح نمیکند. احتمالاً توافقنامه طلاق آنها شرایط بسیار سختگیرانهای دارد؛ خوانندگان ممکن است گاهی اوقات دست و قلم وکیل را احساس کنند، نه نویسنده کمکی.
با این حال، این کتابها پرترههای بسیار متفاوتی از نویسندگان جداشده خود ارائه میدهند. کتاب خاطرات آقای گیتس بر "مجموعهای از شرایط منحصربهفرد—که بیشتر آنها خارج از کنترل من بودند" که او را شکل دادند تأکید میکند؛ کتاب خانم فرنچ گیتس تلاش میکند او را فردی خاکی، حتی معمولی نشان دهد. بیل میگوید: موفق باشید که سعی کنید شبیه من باشید؛ ملیندا میگوید: من درست مثل شما هستم. به نوعی این غول بیرحم و از نظر اجتماعی دست و پا چلفتی کسبوکار است که همدلی بیشتری را برمیانگیزد. ¦
برای اطلاعات بیشتر در مورد آخرین کتابها، فیلمها، برنامههای تلویزیونی، آلبومها و جنجالها، در Plot Twist، خبرنامه هفتگی انحصاری مشترکین ما، ثبتنام کنید
این مقاله در بخش فرهنگ نسخه چاپی با عنوان "گیتس در برابر گیتس" منتشر شد.