در سیر عادی تاریخ، رئیسجمهور ایالات متحده شخصیتی است که در مردم آمریکا خوشبینی ایجاد میکند. اما چهل و هفتمین رئیسجمهور ترجیح میدهد احساسات ترس، آسیبپذیری، ناامیدی و ناگزیری سیاسی را برانگیزد؛ این حس که او، و تنها او، میتواند ملت را از خطر قریبالوقوع نجات دهد. از زمان دومین تحلیف خود، دونالد ترامپ کنترل اقتدارگرایانهای بر دولت فدرال به دست گرفته و اطاعت سایر نهادهای قدرتمند جامعه آمریکا – دانشگاهها، شرکتهای حقوقی، شرکتهای رسانهای – را طلب کرده است. پرسشی که ذهن بسیاری از آمریکاییها را به شدت مشغول کرده این است که آیا ترامپ انتخابات میاندورهای سال آینده یا انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۸ را برای تمدید حکمرانی خود تضعیف خواهد کرد.
ترامپ با هر کلمه و عمل خود، به آمریکاییها دلیلی داده است تا باور کنند که او برخلاف قانون اساسی به دنبال دوره سوم خواهد بود. کاملاً واضح به نظر میرسد که او به هر قیمتی، از جمله نابودی آمریکا، به این سمت ادامه خواهد داد.
بنیانگذاران ملت ما شخصیتی مانند ترامپ را پیشبینی کرده بودند؛ یک عوامفریب که به ریاستجمهوری میرسد و از واگذاری قدرت به جانشینی که توسط مردم آمریکا در یک انتخابات آزاد و عادلانه انتخاب شده است، خودداری میکند. توماس جفرسون در نامهای به جیمز مدیسون از پاریس در سال ۱۷۸۷ هشدار داد که چنین رئیسجمهوری، اگر با اختلاف کمی شکست بخورد، «رایهای دروغین، تقلب را بهانه خواهد کرد و زمام امور دولت را در اختیار خواهد داشت.» بنیانگذاران معتقد بودند که اگر آن لحظه فرا رسد، این نشانهی نابودی ملتی خواهد بود که آنها بنا نهاده بودند و به بزرگترین آزمایش خودگردانی که بشر تا به حال تلاش کرده بود، پایانی فاجعهبار میبخشید.
ترامپ در سال ۲۰۲۱ ثابت کرد که برای ماندن در کاخ سفید دست به هر کاری خواهد زد. حتی پس از خشونتهای ۶ ژانویه، دومین استیضاح او، و محکومیت و زندانی شدن دهها نفر از هوادارانش، او تمایل خود را برای تضعیف انتخابات ۲۰۲۴ تکرار کرد. که البته این امر ضروری نشد. اما از زمان پیروزیاش، ترامپ بار دیگر به مردم آمریکا گفته است که آماده است تا برای ماندن در قدرت، هر کاری لازم باشد انجام دهد، قانون اساسی هم به جهنم.
در ماه مارس، ترامپ از رد کردن امکان دوره سوم خودداری کرد و گفت که در مورد این احتمال «شوخی نمیکند» و ادعا کرد که «روشهایی برای انجام آن وجود دارد.» از او در مورد ایده معاون رئیسجمهور، جی. دی. ونس، که برای ریاستجمهوری نامزد شود، انتخاب شود و سپس قدرت را به او بازگرداند، پرسیده شد. او گفت: «این یکی از روشهاست، اما روشهای دیگری نیز وجود دارد.» همانطور که اغلب انجام میدهد، ترامپ بعداً ادعا کرد که جدی نبوده است. اما همچنین در ماه مارس، استیو بنن، متحد ترامپ، گفت که او «قاطعانه باور دارد که رئیسجمهور ترامپ در سال ۲۰۲۸ دوباره نامزد خواهد شد و پیروز میشود» و اضافه کرد که او و دیگران در حال کار بر روی راههایی برای انجام این کار هستند که نیاز به دور زدن متمم بیست و دوم قانون اساسی دارد. (بنن بعداً به اکونومیست گفت: «ترامپ در سال ۲۸ رئیسجمهور خواهد بود و مردم باید با این موضوع کنار بیایند.» او اضافه کرد: «در زمان مناسب، برنامه را اعلام خواهیم کرد. اما برنامهای وجود دارد.») در ماه سپتامبر، پس از ملاقات با رهبران کنگره در مورد تعطیلی قریبالوقوع دولت، ترامپ عکسهایی را در Truth Social منتشر کرد که در آنها کلاههای «ترامپ ۲۰۲۸» به طور برجستهای روی میز کار او در دفتر بیضی قرار داشتند. در ماه اکتبر، هنگام بحث در مورد احتمال دوره سوم، ترامپ گفت: «من دوست دارم این کار را انجام دهم. بهترین آمارم را تا به حال دارم.»
ما آمریکاییها ذاتاً افراد خوبی هستیم که به خوبی ذاتی دیگران، به خصوص کسانی که برای نمایندگی ما در بالاترین مقام کشور انتخاب میکنیم، اعتقاد داریم. اما نادیده گرفتن چنین اظهاراتی و دیگر ابرازهای نیت ترامپ برای ما خطرناک است. چهل و هفتمین رئیسجمهور مردی خودشیفته است و هیچ چیز بیشتر از به دست آوردن یک دوره دیگر به غرور او نمیافزاید. انجام این کار به معنای پیروزی نهایی بر دشمنان سیاسی او خواهد بود.
واضحترین مدرک مبنی بر اینکه ترامپ ممکن است انتخاباتهای آینده را تضعیف کند، تلاش او برای برهم زدن انتخابات ۲۰۲۰ است. او کشور و جهان را شوکه کرد وقتی به معاون وقت رئیسجمهور، مایک پنس، دستور داد تا آرای انتخاب جو بایدن به عنوان رئیسجمهور را تایید نکند، در حالی که ادعا میکرد انتخابات توسط دشمنان «چپ رادیکال» او، هر که باشند، از او دزدیده شده است. وقتی پنس از تسلیم شدن در برابر خواستهی ترامپ خودداری کرد، ترامپ حمله به کنگره ایالات متحده را تحریک کرد تا از شمارش آرا و تایید بایدن به عنوان جانشین خود جلوگیری کند.
در ۶ ژانویه، ترامپ توییت کرد: «مایک پنس شهامت انجام آنچه برای محافظت از کشور و قانون اساسی ما باید انجام میشد را نداشت» و بدین ترتیب جمعیتی را که قبلاً به کنگره هجوم برده بودند، بیشتر تحریک کرد. شاهدان در کمیته ۶ ژانویه شهادت دادند که ترامپ در حین حمله، از آویزان کردن پنس حمایت کرده بود. ترامپ توسط ایالات متحده به دلیل ارتکاب جدیترین جرمی که یک رئیسجمهور میتواند مرتکب شود، تحت پیگرد قانونی قرار گرفت: تلاش برای ماندن در ریاستجمهوری پس از شکست در انتخابات و در نتیجه ممانعت از انتقال مسالمتآمیز قدرت. با این حال او همچنان انکار میکند که در انتخابات شکست خورده است. او ۶ ژانویه را روزی با شکوه در تاریخ آمریکا توصیف میکند، نه یکی از تاریکترین روزهای آن.
یکی از اولین اقدامات او پس از سوگند مجدد، عفو یا تخفیف مجازات هر فرد محکوم شده در ارتباط با ۶ ژانویه بود. سپس او به انتقامگیری از سیستم قضایی آمریکا پرداخت. او به سرعت دهها مقام دولتی را که سعی کرده بودند او را به دلیل حمله به کنگره، و همچنین سایر جرائم ادعاییاش از جمله خارج کردن اسناد طبقهبندی شده از کاخ سفید پس از خروج، مخفی کردن آنها در مار-ئه-لاگو، و ممانعت از تلاشهای دولت برای یافتن و بازیابی اسناد، پاسخگو نگه دارند، اخراج کرد. او از آن زمان تاکنون مقامات اخراج شده را با وفاداران خود جایگزین کرده است — چاپلوسانی که به او وفادارند، نه به دموکراسی ما یا حاکمیت قانون.
امروز، ترامپ به مراتب قدرت بیشتری نسبت به سال ۲۰۲۰ دارد. او یک معاون رئیسجمهور مایل دارد که بر جلسه مشترک کنگره که انتخابات بعدی را تایید (یا عدم تایید) خواهد کرد، ریاست کند؛ معاون فرماندهی که از اعتراف به شکست رئیسش در انتخابات ۲۰۲۰ خودداری میکند. (ونس گفته است که نتایج را بدون درخواست از ایالاتی مانند پنسیلوانیا و جورجیا برای ارائه لیست جدیدی از الکترالها تایید نمیکرد؛ راه حلی که او برای مشکلی که وجود ندارد ابداع کرده است—هیچ مدرکی دال بر تقلب گسترده در آن ایالتها یا هیچ ایالتی در سال ۲۰۲۰ وجود ندارد.) حزب ترامپ هر دو مجلس کنگره را کنترل میکند و او مطمئناً هر کاری میتواند برای حفظ این اکثریتها انجام خواهد داد. در همین حال، دیوان عالی کشور راه را برای دوره سوم ترامپ، همانطور که برای دوره فعلی او نیز انجام داد، با اساساً اعطای مصونیت مطلق از پیگرد کیفری برای هر جرمی که ممکن است او در نقض قانون اساسی یا قوانین ایالات متحده مرتکب شود، هموار کرده است.
برای هر کسی که شک دارد ترامپ در حال برنامهریزی برای حکومتی سلطنتی است، در نظر بگیرد که چقدر در این مسیر پیش رفته است. از زمان بازگشت به دفتر، او به دنبال قدرت مطلق بوده است، قدرتی که توسط سایر قوای حکومتی، ۵۰ ایالت یا مطبوعات آزاد کنترل نمیشود.
در اولین روز از دوره فعلی خود، او با صدور یک فرمان اجرایی که با زبان صریح متمم چهاردهم، قانون فدرال و سابقه دیوان عالی کشور در تضاد بود، حملهای مستقیم به تضمین حق شهروندی بر اساس تولد در متمم چهاردهم قانون اساسی آغاز کرد.
او قدرت کنگره برای وضع تعرفهها را به خود اختصاص داده و اعلام کرده است که اقدامات تجاری و اقتصادی خارجی قبلی یک وضعیت اضطراری ملی ایجاد کرده که توجیهی برای اعمال یکجانبه تعرفههای گسترده جهانی توسط اوست. وقتی جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، پیشبینی کرد که تعرفههای غیرقانونی ترامپ باعث «تورم بالاتر و رشد کندتر» خواهد شد، ترامپ در Truth Social نوشت که «اخراج پاول نمیتواند به اندازه کافی سریع اتفاق بیفتد!» بعداً، او لیزا کوک، یکی از اعضای هیئت رئیسه فدرال رزرو را، به ادعای «علت موجه» اخراج کرد. دیوان عالی کشور به طور موقت اخراج کوک را متوقف کرده است، اما تا سال آینده تصمیم نخواهد گرفت که آیا ترامپ قدرت اخراج یکی از اعضای فدرال رزرو مستقل را دارد یا خیر. حکمی به نفع ترامپ، کنترل مطلق بر بانک مرکزی و در نتیجه بر سیاست پولی ایالات متحده را به او میدهد.
او قدرتهای خرج کردن و تخصیص بودجه کنگره را با تلاش برای توقیف میلیاردها دلار که کنگره برای مقاصد خاصی از جمله برای پخش عمومی، برای صدای آمریکا، و برای کمکهای ضروری ایالات متحده به جمعیتهای گرسنه و بیمار در سراسر جهان تعیین کرده بود، غصب کرده است.
او همچنین قدرت کنگره برای تاسیس وزارتخانهها و سازمانهای قوه مجریه، تامین مالی عملیات آنها، و ارائه حمایتهای خدمات کشوری به کارمندان دولت فدرال را غصب کرده و به طور یکجانبه دولت ایالات متحده را دگرگون کرده است. او وزارت آموزش و پرورش را از درون تهی کرده و عملاً آن را منحل ساخته است. او دفتر حمایت مالی مصرفکننده را برچیده و کنترل اجرایی بر کمیسیون مستقل انتخابات فدرال و کمیسیون تجارت فدرال را اعمال کرده و هزاران کارمند فدرال را بدون دلیل موجه یا توضیح اخراج کرده است—همه اینها در حالی که کنگره در سکوت ایستاده است.
دیوان عالی کشور نیز تا حد زیادی مهر تایید خود را بر ادامه قدرتطلبی رئیسجمهور زده است. این دیوان یا با استفاده از آنچه «سایه داکت» (shadow docket) نامیده میشود، احکام دادگاههای پایینتر علیه رئیسجمهور را عملاً لغو کرده، یا به دولت اجازه داده است تا زمانی که دیوان درباره قانونی بودن اقدامات مختلف تصمیم میگیرد، به کار خود ادامه دهد، در حالی که قضات به خوبی میدانند که تا آن زمان آسیب به قانون اساسی، دولت ایالات متحده و جامعه آمریکا وارد شده است. وقتی دیوان برخلاف ترامپ حکم صادر کرده است – به عنوان مثال، او را از اخراج مهاجران بدون مدرک بدون رعایت رویه قانونی منع کرده است – او با نادیده گرفتن دستور، بحران قانون اساسی ایجاد کرده است.
بنیانگذاران لایههایی از محافظت را در سیستم حکومتی آمریکا برای محدود کردن رئیسجمهور، نه فقط از طریق تفکیک قوا و موازنه قدرت بین شاخههای دولت فدرال، ایجاد کردند. اما ترامپ این مکانیزمهای محافظتی را نیز زیر پا گذاشته است. ترامپ با نقض حقوق حاکمیتی که بر اساس قانون اساسی برای مقامات ایالتی محفوظ است، به آنها دستور داده است تا او را در پاکسازی مهاجران بدون مدرک یاری کنند.
رئیسجمهور همچنین فرماندهی نظامی شهرهای سراسر کشور را به عهده گرفته است – با مخالفت شدید ایالتها. وقتی یک قاضی فدرال حکم داد که اشغال نظامی پورتلند، اورگن توسط ترامپ غیرقانونی است، او از دستورات قاضی (که خود او منصوب کرده بود) سرپیچی کرد و او را به دلیل حکمش مورد شماتت قرار داد و گفت که او باید از خود «شرمنده باشد».
با توجه به اینکه ترامپ سالهاست مطبوعات آزاد در آمریکا را «دشمن مردم» اعلام کرده، تعجبآور نبود که شرکتهای رسانهای جزو اولین اهدافی بودند که ترامپ با فرمانهای غیرقانونی خود مورد هدف قرار داد. در ازای لطف او، بسیاری از نهادهای اصلی رسانهای کشور به او تسلیم شدهاند.
اگرچه او ادعا میکند که دوست بزرگ تجارت آزاد است، اما ترامپ بر اقتصاد تسلط یافته و دولت خود را در سرمایهداری آمریکا نفوذ داده است به طوری که شرکتهای بزرگ ما وابسته به دولت و تابع آن هستند، همانطور که در کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی چنین است.
او حرفه حقوقی کشور را باجگیری کرده و شرکتهای حقوقی را مجبور کرده است تا برای جلب نظر او به موکلان خود و قانون خیانت کنند. او کالجها و دانشگاههای کشور را با فرمانهای غیرقانونی پی در پی مورد ضرب و شتم قرار داده است. دولت فدرال نمیتواند به دانشگاهها بگوید که چگونه امور خود را اداره کنند یا دیدگاههایی را که اساتید تدریس میکنند دیکته کند. متمم اول قانون اساسی به شدت از چنین تصمیماتی محافظت میکند، و قانون اساسی به طور قاطع رئیسجمهور را از استفاده از قدرت بودجه کنگره برای مجازات این نهادها منع میکند.
ترامپ دولت فدرال را علیه مردم آمریکا به کار گرفته و نهادهای کشور را به ابزاری برای اجرای انتقامجویانه قانون علیه شهروندان شریف به دلیل جرائم شخصی و سیاسی درک شده تبدیل کرده است. او با پیگرد قانونی و تهدید به پیگرد قانونی شهروندان آمریکایی به دلیل انتقاد از او، مخالفتها را سرکوب کرده و ما را تقسیم کرده است، ما را علیه یکدیگر برانگیخته تا نتوانیم با او مخالفت کنیم.
ترامپ همیشه به ما دقیقاً گفته است که او کیست. ما فقط نمیخواستیم او را باور کنیم. اما اکنون باید او را باور کنیم.
این همان مردی است که در ژانویه ۲۰۱۶ گفت: «میتوانم وسط خیابان پنجم بایستم و به کسی شلیک کنم و هیچ رأیدهندهای را از دست ندهم، خب؟ این، مثل این است که باورنکردنی است.»
همان مردی که در سال ۲۰۲۲ پیشنهاد کرد «تقلب گستردهای» که او در انتخابات ۲۰۲۰ ادعا میکرد «اجازه لغو تمام قوانین، مقررات و مواد را میدهد، حتی آنهایی که در قانون اساسی یافت میشوند»، و بلافاصله پس از به عهده گرفتن مجدد مقام، اعلام کرد: «کسی که کشورش را نجات میدهد، هیچ قانونی را نقض نمیکند.»
همان مردی که وقتی از او پرسیده شد: «آیا شما به عنوان رئیسجمهور نیازی به حمایت از قانون اساسی ایالات متحده ندارید؟»، پاسخ داد: «نمیدانم.» و همان مردی که وقتی از او پرسیده شد آیا هر فردی در ایالات متحده حق دادرسی عادلانه دارد، پاسخ داد: «نمیدانم.»
همان مردی که در ماه اوت گفت: «من میتوانم هر کاری که میخواهم انجام دهم»، چون رئیسجمهور است.
همان مردی که از دادستان کل و وزارت دادگستری خود خواسته است فوراً دشمنانش را تحت پیگرد قانونی قرار دهند: «دیگر نمیتوانیم تأخیر کنیم، این به اعتبار و شهرت ما لطمه میزند. آنها من را دو بار استیضاح کردند و (۵ بار!) متهم کردند، در حالی که هیچ کاری نکرده بودم. عدالت باید فوراً اجرا شود!!!»
و همان مردی که ژنرالهای نظامی آمریکایی را از سراسر جهان به کوانتیکو، ویرجینیا احضار کرد تا به آنها بگوید که «آمریکا از درون مورد تهاجم قرار گرفته است»، و مکرراً این تهاجم دشمن را توسط «چپ رادیکال» توصیف کرد، اصطلاحی که اکنون به نظر میرسد برای توصیف همه مخالفان سیاسی خود به کار میبرد. او همچنین در این جلسه گفت: «ما باید از برخی از این شهرهای خطرناک به عنوان زمینهای آموزشی برای ارتش خود برای مبارزه با «جنگ از درون» استفاده کنیم.»
دونالد ترامپ به وضوح مایل است برای حفظ قدرتی که به شدت تشنه آن است، انتخاباتی را تضعیف کند و اکنون کاملاً توانمند است تا انتخابات ملی را تضعیف کند. هیچکس نمیتواند او را از ماندن در مقام رئیسجمهوری ایالات متحده برای یک دوره سوم که قانون اساسی آن را ممنوع کرده است، باز دارد – به جز مردم آمریکا، که قدرت نهایی طبق قانون اساسی ایالات متحده در آنها نهفته است.
در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶، تقریباً ۲۵۰ سال پیش، آمریکا برای همیشه خود را از ستم حکمرانی مستبدانه پادشاهان رها کرد. قرار نبود هرگز پادشاهی در ایالات متحده آمریکا وجود داشته باشد. هرگز دوباره آزادیها و حقوق آمریکاییها تابع هوس و اراده یک پادشاه نباشد. از آن روز، توماس پین نوشت: «تا آنجا که ما سلطنت را تأیید میکنیم، در آمریکا قانون پادشاه است. زیرا همانطور که در حکومتهای مطلق پادشاه قانون است، در کشورهای آزاد قانون باید پادشاه باشد؛ و نباید هیچ پادشاه دیگری وجود داشته باشد.»
ملت چالشها و بلایای بزرگی از جمله جنگ داخلی را پشت سر گذاشته است. اکنون دوباره مورد آزمایش قرار گرفته است. یک بار دیگر، باید بپرسیم، همانطور که لینکلن پرسید، آیا ملتی که «در آزادی متولد شده و به این اصل که همه انسانها برابر خلق شدهاند، اختصاص یافته»، میتواند طولانی دوام بیاورد.
اگر قرار است آمریکا طولانی دوام بیاورد، باید شجاعت، بیباکی، امید، حس پرشور آسیبناپذیری در برابر اسارت سیاسی، و از همه مهمتر، ایمان پایدار خود را به تقدیر الهی این ملت فراخوانیم. وظیفه بزرگی از نیاکانمان به ما محول شده است تا جمهوریای را که یک ربع قرن پیش بنا نهادند، «حفظ کنیم». اگر اکنون آن را حفظ نکنیم، قطعاً از دست خواهیم داد.