نوآوری در فناوریهای اقلیمی و بازگرداندن تولید به کشور (reshoring) به آمریکا در نبرد جهانی برای برتری در تولید و ساخت قدرت اقتصادی ناشی از برتری فناورانه، حتی در دوران "باور نداشتن به تغییرات اقلیمی" دونالد ترامپ، کمک میکند. کنگره اخیراً لایحهای مالیاتی و هزینهای را تصویب کرده است که، از جمله، قانون کاهش تورم (IRA)، قانون اقلیمی شاخص جو بایدن، را تضعیف میکند؛ اما این زمان برای نادیده گرفتن فناوری اقلیمی به عنوان یک فضیلت "دوستدار طبیعت" نیست. برعکس، این یکی از مهمترین اهرمهای نفوذ ژئوپلیتیک است. قدرت به دست کسانی خواهد افتاد که بتوانند کالاها و انرژیهای صنعتی حیاتی را با قیمتهای رقابتی تولید کنند. من این را "قیمت هندوچین" مینامم، یعنی نقطهای از هزینه که در آن چین، هند و دیگران فناوریهای پشت این کالاها را به دلیل اینکه ارزانترین بدون یارانه هستند، پذیرفتهاند.
برتری چین در تولید انرژی خورشیدی نمونه بارزی از توانایی اقتصادی است که این بازارهای حیاتی اقلیمی به ارمغان میآورند. بخش انرژی پاک چین (عمدتاً خورشیدی، ذخیرهسازی انرژی و وسایل نقلیه الکتریکی) حدود ۱.۶ تریلیون دلار، یا تقریباً ۹ درصد، به اقتصاد ۱۸ تریلیون دلاری چین در سال ۲۰۲۳ کمک کرد. شاید مهمتر از آن، مالکیت چین بر بیش از چهار پنجم تولید جهانی خورشیدی به این معنی است که سهم آن از بازار سختافزار خورشیدی دو برابر سهم کل کارتل اوپک پلاس (OPEC+) در نفت است.
من معتقدم که فناوریهای اقلیمی مهم تنها حدود دوازده فناوری را شامل میشوند. در میان اینها، تنها آنهایی که از نظر قیمت با سوختهای فسیلی برابری میکنند یا بهتر از آنها عمل میکنند، در حال حاضر ارزش پیگیری دارند. با گسترش و صادرات آنها، آمریکا میتواند توان تولید خود را افزایش دهد، برتری فنی-اقتصادی خود را تثبیت کند و مزیت صنعتی چین را تضعیف نماید. به عبارت دیگر، منطق این گسترش به این بستگی ندارد که آیا شما به تغییرات اقلیمی اعتقاد دارید یا نه.
آمریکا میتواند برتری از دست رفته خود را در فناوری تولید سیمان و فولاد بازیابد و در انرژی قابل ارسال (یعنی قابل تولید بر اساس تقاضا) مانند فناوریهای همجوشی و زمینگرمایی پیشرفته، به ویژه زمینگرمایی "فوق داغ" (SHG)، پیشتاز شود. به قضاوت من به عنوان یک سرمایهگذار دیرینه در حوزه اقلیم، این پیشرفتها طی یک دهه آینده به آستانه دوام اقتصادی یا نزدیک به آن خواهند رسید. (افشای کامل: من در بسیاری از این فناوریهای نویدبخش، هم برندگان و هم بازندگان، سرمایهگذاری کردهام.)
استارتآپهای همجوشی آمریکایی در حال پیشرفت سریع هستند. به جای هدر دادن دهها میلیارد دلار در پروژه همجوشی ITER که یک همکاری بیهوده بین ۳۵ کشور است، تلاشهای عمومی آمریکا باید بر استقرار اولیه فناوریهای آشکارا برتر آمریکایی متمرکز شود. به جای تعطیل کردن نیروگاههای زغالسنگ، ممکن است به زودی در موقعیتی باشیم که دیگها و توربینهای آنها را با دیگهای همجوشی جایگزین کنیم، هنگامی که زمان تعویض آنها فرا رسد. انتشار گازهای گلخانهای به شدت کاهش مییابد، داراییها بهرهور باقی میمانند – و این انتقال میتواند با سرعت نگهداری برنامهریزیشده صورت گیرد. استارتآپهای همجوشی آمریکایی مانند Realta، Helion و Commonwealth Fusion Systems میتوانند انرژی لازم برای کره زمین را تأمین کنند.
به طور مشابه، SHG میتواند با بهرهبرداری از گرمای بیش از ۴۰۰ درجه سانتیگراد در مایلها زیر سطح زمین، تولید انرژی را به طرز چشمگیری افزایش دهد. این رویکرد نوید تولید برق پاک با هزینهای رقابتی با گاز طبیعی را میدهد. سرمایه خصوصی در حال حاضر از حفاری حمایت میکند. نقش دولت باید ارائه قراردادهای خرید تضمینی (long-term purchase contracts) باشد تا پروژهها بتوانند تأمین مالی شوند. این فناوریها پس از مقیاسبندی نیازی به یارانه نخواهند داشت.
آمریکا همچنین میتواند در تولید فولاد و سیمان کمهزینه و با انتشار کربن پایین پیشرو باشد. این امر مستلزم کاهش "حق بیمه سبز" – یعنی شکاف قیمت بین نسخههای سنتی و کمکربن – است. بهترین فناوریهای نسل بعدی فولاد احتمالاً با هزینههای تولید فولاد امروز مطابقت خواهند داشت، در حالی که با ضایعات استاندارد و مخلوط سنگآهن کمعیار کار میکنند و از زنجیرههای تأمین کورههای فولادی موجود استفاده میکنند. آمریکا سپس میتواند وابستگی خود را به واردات کاهش دهد، عرضه داخلی را تثبیت کند و صادرات را افزایش دهد. نتیجه این امر، خودکفایی استراتژیک و محصولاتی خواهد بود که در سطح جهانی هم از نظر قیمت و هم از نظر انتشار گازهای گلخانهای رقابت میکنند.
بازسازی سیمان سبز نیز باید جسورانه و بازار محور باشد. نکته کلیدی این است که CO2 کوره را جذب کرده، در محل آن را معدنی کرده و خروجی سیمان را بدون نیاز به افزودن سنگ آهک اضافی افزایش دهیم. اگر به درستی انجام شود، این ارتقاءها به جای جایگزینی کارخانههای موجود، به آنها اضافه میشوند و ضمن کاهش انتشار گازهای گلخانهای، هزینه هر تن را کاهش داده و خروجی را افزایش میدهند. این امر تأسیسات میراثی سیمان آمریکا را به تولیدکنندگان نسخهای کمکربن تبدیل میکند که میتواند جایگزین واردات شود.
حمایت اولیه باید به طور انحصاری به پیشرفتهایی اختصاص یابد که تا زمانی که چند درصد از سهم بازار را به دست آورند، به رقابتپذیری بدون یارانه دست یابند. یارانهها، در صورت وجود، باید با دقت هدفگذاری شده، موقتی و به مرور زمان کاهش یابند.
به طور شرمآوری، قانون کاهش تورم (IRA) پول بسیار زیادی را به فناوریهای بالغ که دیگر نیازی به یارانه ندارند – از جمله خورشیدی، بادی و وسایل نقلیه الکتریکی (EVs) – به ضرر نوآوریهای نوپا اختصاص میدهد. بدتر اینکه، برخی یارانهها سوءاستفاده از سیستم را تشویق میکنند، مانند مواردی که میلیاردها دلار را به سوخت هواپیمای پایدار حاصل از روغن پخت و پز و اتانول ذرت سرازیر میکنند، که چیزی بیش از تلههای یارانه نیستند و از آزمونهای مقیاسپذیری، عملی بودن و علم سربلند بیرون نمیآیند. علاوه بر این، خورشیدی، بادی و EV به اندازه کافی بالغ هستند که دیگر نیازی به یارانه ندارند.
سیاستها باید از خلط پیشرفت اقلیمی با اهداف نامرتبط مانند عدالت اقلیمی نیز خودداری کنند. محیطبانان اغلب راهحلهایی را پیشنهاد میکنند که از قوانین جاذبه اقتصادی جدا هستند. مخالفت آنها با انرژی هستهای منجر به ساخت نیروگاههای زغالسنگ بیشتری شد. هدف اصلی باید این باشد که کسبوکارهای آمریکایی برای پیروزی در درازمدت موقعیت یابند؛ کاهش انتشار کربن یک مزیت جانبی خواهد بود.
با تمرکز بر مقیاس و دوام اقتصادی بلندمدت، میتوانیم از هدر دادن بودجه عمومی اجتناب کنیم و در عوض پیشرفتهایی را تشویق کنیم که هزینهها را کاهش داده و انتشار گازهای گلخانهای را کم کنند، در حالی که صادرات را افزایش میدهند. تمرکز باید بر رشد اقتصادی باشد. این، بیش از هر چیز دیگری، منابع اضافی را برای تأمین مالی فناوری سبز آینده ایجاد خواهد کرد.
حتی در دوران ترامپ، با قرار دادن تولید در کانون استراتژی اقلیمی، آمریکا میتواند گذار به آیندهای کمکربن را رهبری کند. با حمایت محتاطانه از فناوریهای اقلیمی که تقریباً از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه هستند و بازگرداندن آنهایی که بسیار گران هستند به بخش تحقیق و توسعه، میتوانیم نیازهای کوتاهمدت و بلندمدت جامعه را متعادل کنیم. به جای هدر دادن بحران ناشی از تغییرات اقلیمی، باید از آن برای دوباره جهانیساز کردن فناوریهای آمریکایی استفاده کنیم.
خصومت آقای ترامپ با خود ایده تغییرات اقلیمی ممکن است در نهایت به بهتر شدن فناوریهای سبز منجر شود – با تحمیل تجدیدنظر در یارانههای بیرویه و متمرکز کردن مجدد تلاشهای دولتی بر امیدوارکنندهترین فناوریها برای مقیاسبندی. این امر جوهر را از توده کاهی که امروز به عنوان اقدام اقلیمی شناخته میشود، جدا خواهد کرد.
وینود خسلا یک سرمایهگذار خطرپذیر است. او شرکت Khosla Ventures را تأسیس کرد و یکی از بنیانگذاران Sun Microsystems بود.